loading...
سایت عاشقانه رویای تلخ
آخرین ارسال های انجمن
m.r.arash بازدید : 240 یکشنبه 08 تیر 1393 نظرات (0)

بنابراين چالش های بين والدين و فرزندان دربسياری از خانواده ها بالا است.  براين اساس لازم ديديم برای آشنايی هرچه بيشتر والدين جهت برخورد صحيح با فرزندان، راهکارهايی را به اطلاع عزيزان برسانيم به اميد اينکه اين اطلاعات بتواند راهگشای بسياری از مشکلات موجود بين والدين و فرزندان باشد ، انشاء ا... انتقاد و به اصطلاح گيردادن های تکراری و غير تخصصي: يکی از زمينه های پرخاشگری ، عصبانی شدن و فرياد زدن ، گيردادن ها است.

گير دادن نوعی مخالفت با نظرات طرف مقابل است . مثال:
الف)زماني كه فرزند شما درحال بازی، خواندن و يا ديدن فيلم   می باشد.
مادر يا پدر او را صدا می زنند. اگر صدا زدن تکرار شود فرزند عصبانی می شود . صدا کننده بايد موقعيت شناس باشد.

ب) فرزند شما دارای حساسيت های خاصی است، مثلا دوست ندارد به لوازم شخصی، کيف، کتابها، وسايل بازی و... او دست زده شود، با ادامه اين کار زمينه عصبی شدن فراهم می گردد.

ج) اگرفرزندی لوس، ننر، بچه ننه، وابسته بيش ازحد تربيت شود، بعدها توقعاتی پيدا می کند که اگر والدين از انجام آنها ناتوان باشند ، متوسل به داد وفرياد خواهد شد که عصبی بودن را به وجود می آورد.
د) اگرحرف حقی بزند که پذيرفته نشود يا مورد اتهامی قرار گيرد که بی گناه باشد نيز به همين صورت . درخانواده ها از اين اتفاقات فراوان می افتد وگاهی والدين بدون تحقيق يا براساس حدس وگمان فرزندان را متهم به کاری می کنند که نکرده اند.

ذ) اگرخواسته حقی داشته باشند که درتوان والدين باشد و آنها برآورده نکنند.
 ر) تحقير ، تبعيض ، سرکوفت ، مقايسه درمقابل برادر وخواهر ، دوست ، بستگان و ... توسط هر کس، والدين يا، ... 

ز) دعواهای خانوادگی، بگومگوهای متداول بين والدين به ويژه برخوردهای فيزيکی ، کتک کاری و... س) تبعيض قائل شدن درزمينه های گفتاری ، رفتاری و محبّتی. نکته قابل توجه: والدين توجه داشته باشند فرزندان نسبت به هم نوعی حسادت خاص دارند که اگر هيچ تفاوتی هم بين فرزندان قائل نشويد، بازهم برداشت بعضی فرزندان حسودانه است . خيلی حساس نشويد، به تدريج رفع می شود، ولی سعی کنيد تبعيض آشکار انجام ندهيد، زيرا فرزندان تمام کارهای شما را با دقت زيرنظردارند.

ش) عدم درک مطلب درست دردرسها، کند نویسی، کندخوانی، کندذهنی و انتظار بالای والدين درخوب درس خواندن و نمره گرفتن بدون همراهی يا شناخت و رفع ايراد است.
والدين گرامی بايد توجه داشته باشند، فرزندان دربسياری ازموارد که به نمونه هايی اشاره شد ، ممکن است حساس باشند و شما ندانيد و آنها را درک نکنيد که همين عوامل باعث می شود زمينه های پرخاشگری به تدريج رشد کند. پس مراقب هرنوع گير به صورت تکراری ، انتقاد و يا ايراد گرفتن بی حساب باشيد.

موضوع دوم:
آشنايی با پيامد قولهايی که عمل نمی شود.
 در بين والدين و فرزندان قول دادن امر رايجی است. معمولا پدران و مادران برای اينکه فرزندان را تشويق به انجام کاری کنند به آنها وعده هايی می دهند، مثلا می گويند:
اگرامسال خوب درس بخوانی ونمره خوبی بياوری وقبول شوی ، اگربچه خوبی باشی، اذيت نکنی ، اگر و اگر و... برايت يک دوچرخه، وسايل بازی و... ( ديگرخواسته های فرزندان را )  می خرم.
نکات قابل توجه: والدين گرامی بايد قولی بدهند که حتما بتوانند به آن عمل کنند، زيرا عدم وفای به عهد هم ازنظرروان شناسی ، هم تربيتی آثارمنفی فراوانی به جا می گذارد که به نمونه هايی اشاره می شود:  الف: قرآن در سوره مؤمنون آيه 8 يکی ازعلائم مؤمن را قول درست می داند .
«والذين هم لاماناتهم وعهدهم راعون»
مؤمنين کسانی هستند که اگرقولی دادند، عامل به آن هستند. معنای مؤمن از امن وآسايش است. ازمؤمن استرس و ناامنی سرنمی زند. ازنظرروان شناسی وقتی شما به هرکس قولی می دهيد، خصوصاً فرزندان، که دارای قلبی پاک هستند، روی حرف شما حساب باز می کنند و به شوق وعده شما، سعی دارند به آنچه قول داده اند عمل کنند. مثلاً خوب درس بخوانند.  اين گونه فرزندان برای رسيدن به خواسته قول داده شده ازطرف والدين، لحظه شماری کرده و در ذهنشان ابراز خوشحالی می کنند، اين ذوق بسيارشيرين ونشاط آوراست.  عشقی درون انسان ايجاد می کند که قابل وصف و به تصويرکشيدن نيست و به قول معروف روزشماری می کنند تا روزموعود برسد و فرزند به خواسته مورد علاقه اش دست يابد . وقتی بعد ازمدتها انتظار و شور و شوق ، ناگهان پدريا مادر به جای عمل به وعده ، شروع می کند به توجيه ، بهانه تراشی يا نوعی سرکارگذاشتن ؛ تمام روان فرزند به هم می ريزد، مثل کسی که تمام اميدهايش تبديل به نا اميدی می شود. يکدفعه چيزی شبيه شوک به روح و روان فرزند وارد می گردد که اگر می شد آن را قابل ديدن کرد ، آن وقت متوجه می شديم چه خسارت سنگينی به فرزندمان وارد نموده ا يم که شايد نتواند ازنظر مادی قابل محاسبه باشد ، چرا که اولين  بی اعتمادی وبی ايمانی فرزند نسبت به والدين پايه گذاری شده است. يک ناامنی و نوعی فشارروحی درذهن وروح فرزند ثبت شد که اگرشما بعدها هم جبران کنيد ، اثر و تلخی آن لحظه پايان انتظار را نمی توانيد به زودی پاک کنيد.   شما يک خودکار يا مدادی را روی کاغذ فشاربده و بردار. خودکارنيست، اما يک نقطه از اثر مداد يا خودکار باقی می ماند . ازنظرروان شناسی يک ذهنيت منفی ازشما درذهن فرزند شکل گرفت . اما ازنظرتربيتی، فرزند اولين دروغ و بدقولی عملی را آموزش می بيند. او هم ياد     می گيرد چگونه قول بدهد وتوجيه کند. همين تربيت ، انتقال و آموزش غلط درآينده، هم برای والدين مشکل ساز می شود ، هم برای خود فرزند ، هم برای اجتماع. شما درحال حاضر يکی از مشکلات بزرگ جامعه را خلف وعده و بی تفاوتی نسبت به تعهدات می بينيد ، لذا بی اعتمادی نسبت به همديگر بسيار بالا است. کمترکسی به قول خود در همه زمينه ها : فرهنگی ، اجتماعی ، خانوادگی ، سياسی و... پای بند است. لذا جامعه ، از اين نظر ناامن است و جامعه مؤمنی نيست.(مگرخيلی اندک) بی تعهدی نشانه بی ايمانی است، زيرا ازنبی گرامی اسلام هم روايت شده که:
«لا دين لمن لا عهد له » کسی که وفای به عهد ندارد، دين ندارد.
اين بی ايمانی و بی دينی، درخانه وتوسط والدين بسترسازی     می شود.  پس ، پدران و مادران عزيز؟ يا قول ندهيد يا درحد توان انجام ، تعهد کنيد. امروزه ، بد قولی چقدراز روان انسانها را به هم    می ريزد؟ چقدراسترس وارد می کند؟ سالها برای خريد مسکن پول واريز کردی، طرف کلاهبرداردرآمد ! چک دادی ، وصول نشد !و ...  گاهی با سرنوشت يک انسان بازی می شود . بسياری ازافرادي كه در زندان هستند، بی تعهدی ديگران باعث زندانی شدن و فشارهای روحی وروانی آنها شده.
در نهج البلاغه هم حضرت می فرمايد :     «اعتصموا بالذمم في اوتادها-قصار،147 ص1164      »
درتعهداتتان مثل ميخ پابرجا و محکم باشيد ، زيرا ممکن است خيلی اتفاقات بيفتد که گاهی جبران ناپذيرباشد.
پس قول دادن ها را نبايد سرسری گرفت. در غير اين صورت يک جامعه را ناامن و بی اعتبارمی کند. درحاليکه يک پدر يا يک مادر ، خيلی ساده و راحت به فرزند قول می دهد وعمل نمی کند! امروزه در جامعه بی تعهدی، خسارات مادی ومعنوی فراوانی به همه ما وارد کرده که نشان ازبی ايمانی است. مؤمن خلف وعده ندارد. « والذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون» البته نمي توان نقش مسئولين يک جامعه را در تاثيرگذاری تعهد يا عدم تعهد ناديده گرفت.
ممکن است خانواده ای موفق شود برخلاف گفته ها و قولهای داده شده عمل نکند و فرزندان اين خانواده ها بدقولی را ياد نگرفته باشند ، اما مسئولين يک جامعه هم حکم خانواده را دارند ، چرا که پيامبراکرم فرمودند : «الناس علی دين ملوکهم » مردم تابع و پيرو مسئولين شان هستند .   مولانا هم چه زيبا اين سخن پيامبرگرامی را تفسيرنموده :  خوی  شاهــان  در  رعيّت  جا  کُند   
     چرخ اَخضر، خاک راخضراکُند 
  شه  چو حوضی دان ،  حَشَم چون  لوله ها    
   آب  از  لوله ، روان  در کوله ها 
چونکه آبِ جمله،ازحوضی استپاک 
  هريکی آبی دهد،خوش ،ذوقناک
 واندرآن حوض،آب شوراست وپليد
 هر يکی  لوله ، همان  آرَد پديد 
  مثنوی – دفتراول ( رعيّت:كشاورز جمله: همه-كُل)  
  موضوع سوم، وابستگی:
والدين نبايد فرزندان را ازکوچکی بيش ازحد به خود وابسته نمايند. در جامعه ی ما وابستگی والدين به فرزندان زبانزد است ، به ويژه در مادران. وابستگی فرزند به والدين دربسياری ازموارد نه تنها لطف، محبت ، عشق، دلسوزی و ترحم نيست ، بلکه عين ظلم و بی محبّتی است.
يکی از دلايلی که جوانان ايرانی نوعاً ، بيشتردوست دارند اداری ، پشت ميزنشين و دارای کاری راحت و بی زحمت باشند ؛ ريشه اش در مرحله اول، درتربيت خانوادگی است. از ديگر مشکلاتی که امروزه گريبان گير اکثر خانوادها است اينکه، بسياری ازجوانان به ويژه پسران ، حتی کارهای مربوط به خود را هم انجام نمی دهند .
حاضرنيستند يک ليوان آب سرسفره بياورند ، سفره را جمع يا پهن کنند ، به مادر کمک کنند. بنده صدها مورد ديده ام جوان، صحيح وسالم وسرحال درخانه نشسته ، مادر يا پدر مريض بايد برای آقا درصف نان وشير بايستند ! تازه آقا طلبکارهم هست ، گويا والدين مستخدم اوهستند!
 البته جوانان دخترو پسرخوب و دلسوزرا نبايد ناديده گرفت. اما درحال حاضر، بيشترفرزندان کارنمی کنند. اين خود بزرگترين بلايی است که والدين خودشان عامل آن هستند. گفتنی است که دخترها بيشترکمک می کنند ، نه اينکه در دخترها هم کارنکن نباشد ، هست ، اما کمتر از پسرها.
والدين گرامی نسل جديد ! وابستگی خارج ازحد معمول به زيان خود فرزندان ، وزمينه ساز ايجاد استرس برای والدين می شود .  سعی کنيد به موارد زيرتوجه فرماييد:
1-    ازدوران کودکی بچه ها را به کارعادت دهيد، حتی درحد شستن يک جوراب به صورت بازی درحمام ، يک لباس ، گاهی شستن يک ظرف خيلی کوچک ، جارو کردن به صورت کمکی ، پاک کردن برنج ، نخود ولوبيا و...
  2-    بچه ها هنگام اطو کشيدن يا چرخ کردن گوشت نبايد منع شوند ، بلکه بايد به کارگرفته شوند ، و يا درحال پاک کردن سبزی يا حبوبات ممکن است اذيت کنند، بايد برای آنها هم درظرفی جدا مقداری سبزی اختصاص داده شود تا هم بازی کنند و هم مزاحمتی نداشته باشند. والدين اين روشها را نمی دانند . تحميل می کنند ، جنگ اعصاب راه می اندازند . با بچه ها مقابله نکنيد ، بلکه همراهی کنيد ، نهايتا قدری سبزی خراب مي شود.
3-      بچه ها متوجه نمی شوند]  حوصله ندارم ، اعصابم خرده و...[ يعنی چه ؟ بايد اول با خواسته اش همراهی و همکاری کنيد ، بعد او را آرام وسرگرم کنيد . سپس به کارهای منزل و... برسيد . نه تنها بچه ، بلكه همه انسانها اينگونه اند اگر از کاری منع شوند ، حريص مي شوند.   الانسان حريص علی ما منع؛  انسان وقتی ازکاری منع شود ، حريص ترمی گردد.  
مثال: اگرهمين حالا همسرتان به شما بگويد به سقف اتاق نگاه نکن آيا شما حساس تر نمی شويد و آيا نمی خواهيد هرچه زودتر بدانيد چه خبر است ؟؟ والدين گرامی بدانند فرزندان درهرسنی زبان خاصی دارند .  تحقيقي ديدم دريکی ازکشورهای غربی که خيلی جالب بود. خانم پزشکی روی گريه بچه ها تحقيق جالبی انجام داده و چهارنوع گريه را شناسايی کرده بود. يکی درزمانی که فرزند گرسنه است و شير می خواهد ، ديگری زمانی که نياز به تعويض پوشک دارد . سومی درد خاصی دارد و چهارم خواب. درمسائل روزمره هم بايد با زبان فرزندان آشنا باشيم . مثلا آيا والدين می دانند : بسياري از بچه ها عکس عمل می کنند ؟.  خيلي از درگيری های والدين با بچه ها درهمين نقطه است . بگويی نرو می رود ، نخورمی خورد ، نکن می کند ، آرام باش داد می زند . اين کش مکش و لجبازی بين والدين و فرزندان متداول است.  درحاليکه اگر والدين اين رمزرا بدانند ، خيلی راحت بسياري از مشكلات مشکل حل می شود .  شما می دانيد فرزندان به ويژه درکوچکی دوست دارند خودشان آب ، غذا و خوردنی بخورند . ولی به اين دليل که روی لباسهايش يا روی فرش می ريزد ، مادراجازه      نمی دهد و او اصرار می ورزد ، درحاليکه اگررها شود وحساسيت نشان داده نشود ، هم فرزند راحت می شود ، هم پرخاشگری     نمی کند و هم عصبی نمی شود ، مادر هم حرص نمی خورد . نهايتاً لباسش خيس  می شود يا قدری روی فرش می ريزد که آن هم قابل پيشگيری است. ( بهتراست روی فرش پارچه ای انداخته شود . ) پهن و جمع کردن رختخواب ، آوردن سفره و... در اوايل ازحد سرگرمي بيشتر نشود تا بچه ها جوهره کارپيدا کنند . شما اگر دقت کرده باشيد، بچه هايی که به دلايلی پدر و مادرندارند ، موفق تروکاری ترند. ( البته نه مطلق، نسبی) زيرا مجبور بوده اند کارکنند . مثل بچه يتيم ها ، يا بزرگ شده زير دست زن بابا ، هوو يا والدينی که از اول به بچه ها کار ياد داده اند . اين نحوه ی تربيت هم به نفع والدين هم فرزندان و جامعه خواهد بود . ( البته با رعايت حد تعادل و نه افراط و نه تفريط ) در هنگام خواب بچه ها را کنارخود نخوابانيد . به تدريج آنها را جدا کنيد. توجه داشته باشيد، بچه ها را ازکوچکی هرطورعادت دهيد ، همانطور رشد می کنند. امروزه بچه های بسياری هستند که تا سنين نوجوانی بايد دربين والدين بخوابند.
اين روش بسيارغلط است. سعی کنيد کم کم آنها را ازخودتان جدا کنيد. اتاق جدا ، تخت جدا ، ازگريه احتمالی آنها هم نترسيد ، دلتان نسوزد ، عادی می شود. اگرخيلی وابسته شده به تدريج زمينه استقلال و تنهايی را فراهم کنيد، گاهی درکنارش با فاصله ، گاهی با بازگذاشتن درب اتاقش و... البته هماهنگی بين والدين و عاطفی نبودن بيش ازحد مادران يا پدران و مقاومت در برابر مقاومتهای فرزندان ، حرف اول موفقيت را می زند .
  3- برنامه ريزی ها بايد متناسب با رشد سنی فرزندان باشد . سعی شود درهيچ بخشی افراط و تفريط نشود . به علاوه اينکه روحيه ی فرزندان دراين امور بايد سنجيده شود . 4-    هرکاری که والدين انجام می دهند ، فرزندان را هم متناسب با سن و توان به صورت تفريحی سهيم کنند ، ( نه خسته کننده ) ، بچه ها زود خسته می شوند.   5-           درخانه ماندن را به صورت تنهايی عادت دهيد :  ازرفتن درآشپزخانه ،جلوی درب منزل ، خريد از سرکوچه و ... شروع کنيد. 6-    گذاشتن منزل مادر يا پدربزرگ ، خواهر و برادر درصورتيکه مشکل خاصی نباشد ، جهت تمرين استقلال و غير وابستگی توصيه می شود .
7-    خريد کردن از فروشگاه نزديک منزل ، اول با يکی از والدين ، بعد به تنهايی . منتها با حفظ رعايت محل عبور ، فاصله و...
 8-    سعی کنيد اگر می خواهيد تلفن بزنيد ، بچه ها شماره بگيرند يا آنها جواب دهند .
9-    زمانی که مريض هستيد ، سعی کنيد آوردن دارو ، آب و ... را به آنها محول کنيد. 10 - احساس مسئوليت را از کوچکی متناسب با سن ، فهم و درک ولو ازکارهای کوچک؛ که به نمونه هايی از آن اشاره شد و زمينه ی استقلال و غير وابستگی و عشق به کار فرزندان است را فرهنگ کنيد.  هرچه فرزندان مستقل تر ، کاری تر ومسئوليت پذيرتر تربيت شوند ، خيال شما در ادامه کار و زندگی آنها راحت تر است . دلسوزيها و دوستي های احساسی به ويژه در مادران ، بسياری از فرزندان را ناکارآمد و وابسته می کند ، تا جايی که گاهی فرزند درسن بيست سال يا کمتر و بيشتر ، هنوز از عهده بسياری ازکارهای شخصی و اجتماعی خود بر نمی آيد.  اين ظلم است ، نه دوست داشتن . انشاء ا.. مادران برای داشتن فرزندانی موفق و غيروابسته ، بيشترعاقلانه فکر و عمل کنند تا احساسی و عاطفی.
موضوع چهارم : فرزندان برای والدين يا والدين برای فرزندان ؟ درخانواده های ايرانی فرزندان برای والدين هستند نه والدين برای فرزندان  اين بزرگترين اشکال در امور تربيتی است . به چند نمونه دقت فرماييد :
 1-والدين دلشان می خواهد هرچه به فرزند گفتند بگويد:  " چشم " و اگر گوش نکند ، والدين عصبانی می شوند . اين بزرگترين گرفتاری خانوادگی است ، زيرا خيلی ازپدر و مادرها نمی دانند اول بايد وظيفه فرزند داری را ياد بگيرند ، بعد دارای فرزند شوند . وقتی هنوز خود والدين به اين علوم تربيتی آشنا نشده اند ، مشخص و معلوم است که      نمی توانند فرزندان خوبی تربيت کنند .  چرا که هنوز والدين خود بچه اند نه بزرگ ، اگربزرگ بودند يا باشند ، می دانند واژه ی " بچه " يعنی تحت تکفل ، زير مجموعه ، نيازمند راهنمايی  ... مگر نشنيده ايد که می گويند اگر بچه گفت : ستاره ی آسمان را می خواهم ، بايد به او داد. نداريم، نيست ، الان چه وقت اين تقاضا است و...
بچه اينها را نمی فهمد . تو را سرپرست او قرار داده اند ، به عنوان فهميده تراز او .الان بسياری از والدين ازبچه، بچه ترند.  به محض اينکه فرزند شلوغ می کند ، می خواهند با داد و فرياد ، پرخاشگری ، کتک ، دعوا و قهر را به بچه تحميل کند . پس اينجا بچه برای والدين است ، نه والدين برای فرزندان . لطف کنيد اول مادر يا پدر با حوصله ای شويد، تفاوت بچه و بزرگ را ياد بگيريد، بعد بچه دارشويد . اگر بچه می فهميد ، او را سرپرست خانواده      می کردند نه شما را . متأسفانه والدين نوعاً در سنين مختلف خودشان را ، روحيات و خلقياتشان را تحميل می کنند.
2-شما ديده ايد بچه ها گاهی خيلی جيغ می زنند ، عصبانی      می شوند  لجبازی می کنند، دليل اينها مخالفت با خواسته های آنها است .  نبايد با تهديد برخورد شود ، بلکه بايد اشکال کار را پيدا و آن را از راه درست حل کرد. بچه ها بي خودی جيغ نمی زنند ، حتما موضوعی هست . وظيفه ی پدر يا مادر مانند يک پزشک يا روان شناسی است که بايد درد را تشخيص داده و معالجه کند ، نه با زور و...
 3-      بچه ها بسيار روان شناس هستند ، خواسته های خود را با روشهای مختلف به دست می آورند.مانند:
1. گريه 2. شلوغ بازی ، قهر 3. با لوس کردن 4. با توسل به يکی از والدين و ... والدين گرامی مراقب باشند ، گول اين روشها را نخورند. ازهمان کوچکی فرزند، با همسرتان هماهنگ باشيد.  اگرقرار نيست چيزی به بچه ها داده شود ، ندهيد. بچه بداند وقتی مادر گفت: نه ، حرف پدرهم همان است ، اگرمقاومت کرد يا گريه ، تسليم نشويد . بعضی از بچه ها خيلی افراطی گريه و شلوغ می کنند. در اين مواقع به تدريج عمل کنيد ، نه تسليم محض .زيرا اگر هرچه خواست و با اين شگردها به خواسته اش رسيد ، دربزرگی مشکل بيشتر می شود . 4   -    سعی کنيد همه چيز را راحت دراختيارش قرار ندهيد، درقبالش شما هم يک درخواستی داشته باشيد. مثلا ًبه شرطی که دندانهايت را مسواک کنی ، شب زود بخوابی و... البته نه خيلی افراطی که همه چيز مشروط شود ، بلكه به صورت دوستانه .  5-    هر درخواستی را فوراً اجابت نکنيد ، زمان بگذاريد ، تا هم اهميت آن بالا رود ، هم اين عادت ناپسند (يالا همين حالا) فرهنگ و عادت نشود . بداند مسائل خيلی سريع انجام نمی شود ، تا فکر نکند {خانه} خُم رنگرزی است . تأمل ، تدريج ، حوصله و صبر را بياموزد . همه ما       مي دانيم تمام امور جهان تدريجي است . فرزند بعد از نه ماه متولد مي شود نه يکباره ، شب و روز هم تدريجي است حتي خدا جهان را نيز تدريجي خلق نموده ، فرزندان را با اين منطق آشنا کنيم . 6- اگر لازم شد با بچه قهرکنيد سعی کنيد اولاً بيش از دو ، سه ساعت نشود . در طول همين مدّت هم ، گاهی به بهانه ای به اتاقش  سربزنيد . ليوان آبی برايش بگذاريد ، بدون گفتن حرفی برگرديد يا اگرخوابيده پارچه يا پتويی را رويش بيندازيد تا بداند مامانش دوستش دارد و درقهر هم از فرزندش غافل نيست. 7- سعی کنيد هيچ چيز تکراری و عادت نشود ، مثل همين قهرکردن ، زيرا اگر چيزی ازحالت عادی خارج شد ، تأثير تربيتی اش از بين می رود . موضوع پنجم : درگيريهای کلامی و فيزيکی درحضور فرزندان ممنوع
والدين گرامی بايد خيلی مراقب رفتار ، گفتار وحرکات خود باشند ، زيرا فرزندان مانند دوربينهای فيلم برداری، هم صدا و هم تصوير شما را به طور دقيق ضبط می نمايند و درآينده ای نه چندان دور ، همان ها را تحويل خودتان می دهند .  بسياری از والدين نمی دانند بچه ها حتی درجنين هم که هستند می فهمند .           به محض تولد می توانند بين صدای مادر وغير را تشخيص دهند .  بنابراين خيلی ازحرفها ، رفتارها و حرکاتی که ازوالدين درحضور فرزندان سرمی زند که والدين فکرمی کنند ، آنها بچه هستند و توجهی ندارند زير ذره بين فرزندان است . نسل امروز نسلی فوق العاده باهوش است ، هم درک مطلب بالا دارد ، هم تحليل خوب . جهت دقت بيشتر به چند مورد اشاره می گردد :
الف) خانمی با دختر هشت ساله اش به دليل نوعی رفتارغيرمتناسب با اين سن ، مراجعه کرد . رفتار: علائم بلوغ زودرس ازمادرپرسيدم : رفتارشما با همسرتان چگونه است ؟ جواب داد : من عادت دارم وقتی همسرم وارد منزل می شود ، او را بغل  می کنم و همديگر را می بوسيم. پرسيدم : جلوی همين دختر ؟ جواب داد : بله ؛ گفتم : مگر نمی دانيد که تأثير منفی دارد ؟ گفت : ما فکر نمی کرديم ؟!
ب) مادری زنگ زد ، گفت : فرزند يک و نيم ساله ام به رو می خوابد و حرکاتی انجام می دهد تا قرمز می شود . گفتم : يا فيلم ديده يا روابط زناشويی. گفت : مگر بچه می فهمد ؟!
ت) دختر شش ساله ای گفت : من خيلی مراقب رفتار والدين هستم ، آنها فکرمی کنند من خوابم ، ولی من خودم را به خواب   می زنم .!
ث) دو کودک سه ساله را ديدم که با هم حرف می زدند . حرفهايشان قابل نوشتن نيست ، متوجه شدم اين حرفهای رکيک و زشت را از والدين ياد گرفته اند.
ج) پدري بيست و شش ساله ، فوق العاده مذهبی به بنده گف : فرزندی دارم با دو سال و نيم سن ، اين فرزند آبروی بنده را برده گفتم : چرا ؟ گفت : هر موقع اين بچه را بغل می گيرم ، می روم برای خريد ؛ شروع به گفتن حرفهايی مي كند که نمی توانم به شما بگويم . همه به من می گويند : فلانی ! تو واين بچه ! ؟  البته برادرخانم اين آقا فردی فوق العاده بی توجه به حساسيت کودکان بود و مشهور به هرزه گويی . به عنوان دايی اين فرزند ، او را هم تعليم داده بود! پدرش گفت : هيچ راهی به ذهنم      نمی رسد .  تنها کاری که تا به حال کرده ام ، بچه را می گذارم لای پتو و به صورت سر و ته مدتها نگه می دارم، و در دهانش پارچه   می گذارم تا حرفش قطع شود! کتک بسيار زدم ، ولی روز به روز بدتر می شود . واقعاً خسته شده ام . مشاوره ای در منزل ايشان انجام شد و حدود دو ، سه ساعت راهکار جديد و روش برخورد صحيح ارائه و يادداشت شد . مدتی بعد ايشان را ديدم . گفت : مشکل كاملاً برطرف شد.
د) يکی ازبستگان ، ماجرای جالبی را تعريف کرد . موضوع مربوط به سالها قبل است . گفت : من به دليل ناراحتی معده     نمی توانستم روزه بگيرم . دريکی ازشبهای ماه مبارک ، منزل دايی ام به افطار دعوت شديم  بنده هم طبق معمول در حضور فرزندم نهار خورده بودم.  آن شب وقت افطار رفتيم، همين که سرسفره نشستيم و چند لقمه خوردم، پسر شش ساله ام درحضورجمع گفت :  بابا اگر روزه بودی ، پس چرا نهارخوردی ؟ من درآن جمع خيلی خجالت کشيدم ، چون قبلش ازمن پرسيده بودند : روزه هستی ؟ گفته بودم : بله . خيلی از والدين در اين مواقع فرزند را مورد سرزنش قرار داده يا گاهی کتک می زنند .  به نظرشما پدر بايد سرزنش شود يا فرزند ؟!
ر) دختری بود دانشجو ، بسيار لجباز و ناسازگار با والدين . مادربه بنده گفت : با ايشان صحبت کنم . موضوع نگرانی والدين، عدم رعايت حجاب دختر بود ، زيرا خانواده مذهبی و وابسته به اهل علم ) علوم ديني )بود. علت را از دختر پرسيدم ؛ چرا مراعات حرمت والدين را نمی کنيد ؟ گفت از پدرم سؤال کنيد . پدرم فردی است به ظاهر اهل هيئت ، اما کارهايی    می کند که نه با هيئت همخوانی دارد ، نه با دين . به من می گويد جلوی هيئتی ها حجابت را رعايت کن .به او گفتم : من بدترمی کنم. تو اول خودت را درست کن ، بعد ازمن بخواه.  مولا اميرمؤمنان درنهج البلاغه چه بحث روان شناسی و تربيتی منحصر به فردی دارند . افسوس که نهج البلاغه ، اين کتاب روان شناسی و تربيتی ، درجامعه ی ما ناشناخته مانده .

در اين خصوص مطلب زيبايی دارد که ديدنی ،خواندني وآموختنی است : «من نصب نفسه للناس اماما فعليه ان يبداء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره و ليکن تاديبه بسيرته قبل ان تاديبه بلسانه ومعلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم»  کسی که خودش را مربی ديگران می داند ، بايد اول به تعليم و آموزش وتربيت خودش بپردازد ، قبل از اينکه بخواهد ديگری را بسازد.[1] ساختن هم نبايد صرفاً شعاری ، زبانی وظاهری ، بلکه بايد باطنی وحقيقی باشد.
( زيرا کسی که عمل می کند ، نياز به گفتن ندارد . خودِ عمل بهترين اثر تربيتی را دارد ) معلم خود بودن ، خود را ادب و تربيت کردن و از نظر روان شناسی قابل احترام و تعظيم بودن ، به مراتب لازم تر است از تعليم و تأديب ديگران. و به قول مرحوم سعدی" دو صدگفته چون نيم کردار نيست "
 ز) برخورد فيزيکی (کتک کاری)   (: بين زن و شوهری در اوايل زندگی ، درگيري ها و برخوردهای فيزيکی بسياری بود تا آنجا که خسته شده بودند . وقتی برای مشاوره آمدند ، پرسيدم : آيا فرزند هم داريد ؟ گفتند: بله ؛ پرسيدم  آيا در مقابل او هم کتک کاری داريد ؟ گفتند: بله ؛ گفتم: يکی از صحنه ها را تعريف کنيد . توضيح داد : آخرين باری که مشغول زد و خورد بوديم ، من ديدم فرزند سه ساله ام به ديوار تکيه زده .  آنچنان جيغ می زد و از ته دل گريه می کرد که احساس کردم قلب بچه ام درحال ايستادن است . فقط ما را تماشا می کرد و از ته دل گريه می کرد . خيلی دلم سوخت . به شوهرم گفتم : بايد مشکل را حل کنيم . «بای ذنبٌ قتلت »
[2]  به کدام گناه (چرا بی گناه) کشته شديد؟ اين بچه ها در آينده روحشان می ميرد و عامل فشارهای عصبی بعد -پرخاشگری در دوران جوانی و نوجوانی- والدين هستند .  ه ) خاطره ی تلخ : در يکی از مشاوره ها ، بين پدر و مادری اختلاف شديد بود ، به طوری که هرروز جنگ اعصاب و دعوا داشتند و مدتی بود جدا ازهم زندگی می کردند . دختر يازده ساله ای داشتند که ازمن پرسيد : می توانم با شما تنهايی صحبت کنم ؟ گفتم : ايراد ندارد ، رفتيم دراتاقی ؛ به من گفت : ديشب از فشار استرس تشنج کرده بودم . اگرپدر بزرگم نبود ، نمی دانم چه بلايی سرم می آمد .  می خواهم اين سؤالم را پاسخ دهيد ، تابه حال کسی نتوانسته من را قانع کند . گفتم: بپرس . گفت : من چه گناهی کرده بودم که بايد درچنين خانواده ای و با چنين پدر و مادری که همه اش دعوا ، کتک کاری دارند به دنيا بيايم ؟  شما بگو گناه من چيست ؟؟؟
 دلداری دادم . گفتم : شما گناه نداريد ، نگران نباشيد ، مشکل حل می شود . اين چند نمونه برای عبرت والدينی است که خداوند سرنوشت فرزندان را به عهده ی آنان گذاشته ، لذا بايد خيلی مواظب بود تا خدای نخواسته رفتار ما اثرات منفی روی فرزندان نداشته باشد ،که البته دود آن هم به چشم خودمان می رود .
موضوع ششم : تحقير ، تبعيض ، سرکوفت ، مقايسه و منت
 اين پنج خصلت منفی دربسياری از خانواده ها بين همسران و فرزندان مورد استفاده است که ما در اين بحث، پيامد آنها را در رابطه با فرزندان مورد بررسی قرار خواهيم داد. گاهی والدين ، البته بيشتر پدران ، فرزندان را دربين اعضای خانواده ، بستگان و... مورد تحقيرقرار می دهند . نمی دانند تحقير ، از حقارت و کوچکی همراه با بی ارزشی و پستی است و معنا ومفهوم آن اين است كه  تحقيرکننده خود را با ارزش ، بزرگ و تحقيرشونده را کوچک ، پست وبی ارزش می داند. خداي تعالي در قران صريحا ًنسبت به تحقيرهشدار  
     « ولاتصعرخدک للناس ولا تمش فی الارض مرحا، ان الله لا يحبُ کل مختال فخور»
[3] حق نداريد هيچ کس (ناس) را به چشم حقارت نگاه کنيد. ولو با هر رنگ ، نژاد ، زبان ، جغرافيا ، مليّت (سياه ، سرخ ، بلند ، کوتاه و...)كه باشد ، تا چه رسد به فرزند که جزء وجود والدين است و همسرهم همين طور در زندگی نبايد به کسی ناز و فخر بفروشي ، زيرا همه مثل تو هستند ، مخلوق الهی اند که تو هم يکی از آنها هستی .  بدانيد خدای مهربان انسانهای تخيلی و توهمی و تحقيرکننده را دوست ندارد. اگر خداوند فرمود اهل تحقير و فخر و ناز را دوست ندارد ، چون اين دسته افراد فکر مي کنند مال ، مقام وامکانات دنيا ؛ خانه ، ماشين و... ارزشهايی هستند که دارندگان آنها می توانند به کسانی که مثل آنها نيستند فخر بفروشند ، برای آنها قيافه بگيرند ، آنها را به حساب نياورند . ولی غافلند نزد خداوند اينها ارزش نيست . بلکه انسانيت ، احترام به همه انسانهايی که مخلوق خدايند ارزش است .  به ويژه زن وفرزند که ازنعمتهای الهی ، مايه ی آرامش و افتخار انسان هستند  .
  متأسفانه در جامعه ی ما نه تنها درخانواده ، بين والدين و فرزندان ، اين صفت شيطانی وجود دارد ، بلکه درجاهای ديگر نظير محل تحصيل ، کار ، بازار و... هم ديده می شود که نوعی جهل است و اهل تحقير به دليل اين کار ناشايست بايد ازخداوند تعالی طلب مغفرت نمايند ، درغير اينصورت می رسد روزی که تحقيرکننده خود مورد تحقيرقرار خواهد گرفت ، زيرا:  «يدالله فوق ايديهم –فتح آيه10»  دست بالای دست بسيار است .دست وقدرت خدا بالاترين قدرتها است .   تاريخ هرکشوری از اين نمونه ها فراوان دارد. دقت کنيم هيچگاه هيچ کس حتی فرزندان و همسر را نبايد تحقيرکرد که دست انتقام الهی قوی است . «ان ربک لبا لمرصاد»
[4]  خدا هميشه درکمين گاه اين اشخاص است .    تبعيض: بعضی والدين ندانسته و برخی با اطلاع ، بين فرزندانشان تفاوت قائل می شوند . مدير يک شرکتی که فردی تحصيل کرده و باتجربه اي هم بود ، با فرزندان سرناسازگاری داشت . پسر و دختر دانشجو را خواستم ، جريان را جويا شدم .  پسر گفت : پدرم وقتی می خواهد خواهرم را صدا کند ، اينگونه صدا می زند :  عزيزم ، دخترگلم ، خوشگل بابا ؛ اما در اتاق بنده که    می آيد، با مشت به در می کوبد و با عصبانيت و بد و بيراه من را از خواب بيدار می کند ، که اين رفتار ، مورد تأييد خواهر و مادر خانواده نيز بود .  متأسفانه درساير امور نيز زياد ديده می شود .مانند: تحصيل ، پول تو جيبی ، کار ، ماشين ، سفر و ... بعضی والدين هم ندانسته و بدون منظور تبعيض قائل می شوند ، چون از حساسيت فرزندان نسبت به تبعيض اطلاعی ندارند . دسته سومی هم وجود دارد که امری طبيعی است . مثال : در بين فرزندان پيدا می شود ، پسر يا دختری که از بقيه خيلی مهربان تر ، مطيع تر ، کم توقع تر ، کمک حال والدين و اصولاً مؤدب تر و درسخوان ترباشد .  در اين دسته خيلی نمی شود گفت تبعيض نباشد، چون انسان بی اختيار ، وقتی اين همه فضائل را می بيند ، ولو نخواهد رفتارش تبعيض آميز جلوه می کند . مانند دو تا از فرزندان حضرت يعقوب(ع) ؛ حضرت يوسف(ع) و بنيامين. به هر شکل فرزندان نسبت به تبعيض حساس اند . اگر پدر يا مادری بين فرزندان واقعاً هم فرق نگذارند ، معمولاً يک نوع حس حسادتی بين برادران و خواهران هست که به تدريج رفع می شود. اما تبعيض به طور حتم نبايد صورت گيرد ، مگر فرزندی كه دارای مشکلات خاصی مثل اعتياد ،... باشد يا توقع بيش از حد داشته باشد .  به هرحال عدالت ، انصاف و حق باوری بهترين گزينه برای والدين است .
 موضوع هفتم : منت و سرکوفت  منت و سرکوفت
دو موضوع رايج در جامعه ی ما است که اکثريت افراد از پيامدهاو آسيبهای گسترده ی مادی و معنوی آن آگاهی لازم را ندارند که نيازمند توضيح است ، به ويژه برای نسل حال وآينده . منت گذاشتن و سرکوفت زدن نوعاً در برابر انجام کاری برای ديگران صورت می گيرد. در خانواده ها هم خيلی ديده می شود که همسران، فرزندان، بستگان ، خواهر برادرها و... سر هم منت می گذارند و به هم سرکوفت می زنند .   ريشه و عامل اصلی اين دو خصيصه ی منفی، ناشی از عدم اطلاع از فلسفه ی حقيقی و ارزشمند کمک، دستگيری، خدمت، کارگشايی، حل مشکل و کارراه اندازی به هر انسان نيازمند است . خداوند کريم بندگان مختلفی آفريده و می آفريند : محتاج ،  بی نياز، فقير ، غنی . پروردگار عالم اگر  می خواست می توانست همه بنده ها را سرمايه دار خلق نمايد .
 اما در آيات متعدد قرآن به صراحت می فرمايد : ما از اين گونه خلقت هدف داريم و آن اين است که سرمايه دار با سرمايه اش آزمايش می شود و فقير با فقرش .  «ولنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع ؛ و نقص من الاموال، والانفس والثمرات  و بشر الصابرين[5] » سرمايه را ما به شما داديم و گفتيم يکی از راههای زياد شدن آن بخشش به فقرا است.  ما بخشی از سهم فقرا را در سرمايه های شما قرار داديم. اگر سهم آنها را نداديد ، سرمايه ها را از شما می گيريم ، به کسی می دهيم که او حق نيازمندان را بپردازد. «ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنياء اقوات الفقرا فما جاع الفقير الا بما منع غنی و الله تعالی جده سائلهم عن ذلک [6]» خدای تعالی واجب کرده در اموال ثروتمندان سهم فقرا را ، هيچ فقيری پيدا نمی شود مگر حق او توسط سرمايه داری داده نشده و خدا به حساب اين ثروت اندوزان خواهد رسيد . «يا جابر من کثرت نِعمُ الله عليه کثرت حوائج الناس اليه فمن قام لله فيها بما يجب عرضّها للدوام و البقاء ، و من لم يقم فيها يجب عرضّها للزوال و الفنا [7]» خداوند هر نعمتی به بنده ای بدهد وآن نعمت زياد شود ، به همان مقدار خداوند نيازمندی به طرف او می فرستد . اگر صاحب نعمت ، حق خدا را که همان حق نيازمندان است پرداخت کرد ، آن نعمت را از آسيبها و خطرات بيمه کرده اگر سهم ديگران را نداد ، خودش با دست خودش نعمتها را در معرض نابودی و فنا قرار داده ، يعنی خدای تعالی می گيرد. اين فرمول ، بهترين رمز زياد شدن هر نعمتی است . خواه مال ، علم ، هنر ، تخصص ، سلامتی و... در اول دعای کميل پنج موضوع  بسيار تخصصی و کاربردی است که اکثراً دعاخوانها مفاهيم آنها را نمی دانند . دوتای آن مربوط به اين بحث می شود که اشاره می کنيم : « 1- اللهم اغفرلی الذنوب التی تغير النعم»  خدايا گناهانی را از من دور کن که نعمتها را تغيير  می دهد .  يکی از عوامل تغيير نعمت ،  ندادن حقوق واجب نيازمندان است که خداوند آنها را در اموال اغنياء قرار داده   . «2 - اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس  الدعا ؛ » خدايا گناهانی را از من بيامرز که مانع به اجابت رسيدن دعا می شود. اگرکسانی که صاحب نعمت هستند ،. حق ديگران را پرداخت کردند ، خودبه خود آن نعمت زياد می شود . قرآن هم می فرمايد : «لئن شکرتم لازيدنکم » اگر می خواهی هر نعمتی را زياد کنی ، دست توست . شکر دوگونه است : لفظی و عملی ؛ عملی آن همين پرداخت و کمک به ديگران است ، خدا سهمی كه قرار داده ، پرداخت کردی ، زياد   می شود .    نکته بسيار جالب  سؤال : نعمت چقدر زياد می شود ؟ جواب : قرآن به اين سؤال اينگونه پاسخ می دهد :  اگر با فرمول و رمزی که ما قبلاً از نهج البلاغه گفتيم و به فرمول و رمز ديگری که قرآن می دهد عمل شود ، در مرحله اول، هفتصد برابر در مرحله دوم ، هزار و چهارصد برابر و در مرحله سوم سقفی ندارد.  به رمز و فرمول قرآنی توجه فرماييد : قرآن دريک بحث زيبايی کمک به نيازمندان را مطرح فرموده که واقعاً شنيدنی است. اول: کمکها را به دو نوع تقسيم بندی نموده ؛
1. کمکهای انسانی که براساس حس نوع دوستی ، عاطفه ، ترحم داشتن ، آرامش روحی و روانی خود کمک کننده ، خوشحال شدن از خوشحالی نيازمندان و يا به قول قرآن :  «اللهی و فی سبيل الله »  ( اين اولين انگيزه کمک ) انجام گيرد. کمک دوّم: برای مطرح شدن ، تعريف و تمجيد ، خودخواهی نه ديگرخواهی ، من و منيّت ، انتظار و توقعاتی از اين کمکها داشتن ، به رخ کشيدن، برتری طلبی، نشان دادن نوعی امتياز يا اختلافات طبقاتی ، منّت ، سرکوفت ، مورد احترام قرار گرفتن ، فخر فروشی و امثال اينها.   کمکهای مورد نظر قرآن ، فرمول و رمز اول است نه دوم . اگرکمکها با روش انسانی، الهی انجام شد تا بی نهايت جای رشد دارد. البته در قرآن چند شرط و علامت هم برای آن گذاشته شده تا بين دو کمک تشخيص داده شود . اول : فی سبيل الله ؛ مثل : « الذين ينفقون اموالهم فی سبيل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مائه حبه و الله يضاعف لمن يشاء و الله و اسع عليم[8] » کسانی که کمکهای آنها انسان دوستانه ، الهی يا فی سبيل الله است ، زياد شدن نعمتهايشان مانند زياد شدن يک دانه گندمی است که کشاورز در زمين می کارد و اين يک دانه ، هفت خوشه می دهد ، و هر خوشه صد دانه می شود .  اگر فرمولها خوب اجرا شد والله يضاعف لمن يشاء ، دو برابر, يعنی: هزار و چهار صد دانه می دهد . پس خدايی که می تواند يک دانه را هزار و چهارصد برابر کند ، دستش برای بی نهايت هم باز است : منتها بستگی به کمک کننده دارد که چقدر طبق رمز و فرمول عمل کرده باشد .  اين رمز اول طرح ازدياد هر نعمتی از قرآن . در آيه بعدی می فرمايد : اين کمکها پنج نشانه دارد . «الذين ينفقون اموالهم  فی سبيل الله  ثم  لا يتبعون ما انفقوا مناً  و لااذی لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون[9]»     «يا ايها الذين امنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی  ينفق ماله رئا الناس  و لايومن بالله و اليوم الاخر فمثله کمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لايقدرون علی شی ء مما کسبوا والله لايهدی القوم الکافرين.[10]» در اين دو آيه پنج فرمول و رمز برکت و زياد شدن, تا بی نهايت , مورد توجه قرار گرفته که نيازمند توضيح است : 1- فی سبيل الله: در راه خدا, يا برای رضای خدا                                                                 نکته : منظور از راه يا رضای خدا به معنای احتياج پروردگار بی نياز نيست. خدا نيازی به هيچ بنده ای ندارد . چون او صمد است و بی نياز مطلق . مقصود , رسيدن به صفات خدايی است که از جمله ی آن صفات گذشت ، کريم بودن ، ترحم و... است . خدای تعالی می خواهد ما به اين ويژگي ها برسيم که باز به نفع ما است نه خدای توانا . اين پرداختها مانند حق بيمه فعلی در جامعه ی خودمان است که هم استفاده از امکانات بيمه مانند معالجات درمانی را دارد ، هم بازنشستگی . خداوند هم اين پرداختها را برای ما نگه می دارد ، هم به مال و جان و ما برکت می دهد ، هم ذخيره ی قيامت است که به ما برمی گرداند و امکاناتی می شود برای زندگی ابد و جاويد ما.  پس روشن شد در اصل در راه خدا يا رضای خدا برای ما است نه برای او .
«2- لا يتبعون ما انفقوامنا ولا اذي»  اگر انفاق يا کمکی کرديم دنبال آن را نگيريم، و نبايد هرجا و به هرکس رسيديم ، مستقيم ، غيرمستقيم با طعنه و کنايه و شگردهای ديگر به طرف بفهمانيم كه ما به کسی قدری کمک کرديم زيرا خدای متعال اينجا , به بُعد روان شناسی قضيه بيشتر توجه فرموده تا ثواب آن  می فرمايد :
 3-کمکها همراه با منت و سرکوفت نبايد باشد . به چند دليل مهم در اين خصوص توجه فرماييد : الف) شما وقتی با خدا معامله می کنی ، اين معامله سودش به خودت       برمی گردد . چرا منت و سرکوفت منافع تو را بايد ديگران تحمل کنند؟ آيا شما تا به حال برای خواب ، نفس کشيدن ، پوشاک ، خوراک ، روابط زناشويی و ديگر نيازهای مادی خود، بر سر کسی منت گذاشته ای ؟! سرکوفت زده ای ؟!  اگر چنين کاری کنی ، آيا تو را متهم به بی عقلی      نمی کنند ؟! ( به من چه که جناب عالی ديشب خوابيدی ، غذا خوردی ، نفس کشيدی و ... )!
ب) اين کمکها هم برای رفاه و هم برکت در زندگی مادی و معنوی جناب عالی است . اگر مالی دادی ، غيرمستقيم برای خودت دادی ؛ منتها اين راه را خدای تعالی قرار داده و آن را مورد رضای خودش پذيرفته ، پس باز هم ربطی به گيرنده ندارد که سرکوفت بخورد يا زير بار منت تو برود .
ت) پرداخت اين کمکها زمينه ی زياد شدن مال ، علم و ... شما است . پس چرا بايد زياد شدنش برای تو باشد ، منت و سرکوفتش برای ديگران ؟!  مثل اينکه يک دکتر ، مهندس يا ديگر تحصيل کردگان دانشگاه بعد از گرفتن مدرک به ديگران سرکوفت بزنند و يا منت بگذارند و ... 
ج) از همه مهمتر اينکه  پرداخت , يکی از راههای دريافت است . تا ندهی ، نمی گيری . اين رمز و فرمولِ ازدياد است . چرا بايد به ديگران فخر فروشی باشد يا منت و سرکوفت ؟!
ح) مگر اميرمؤمنان (ع) در نهج البلاغه و حتی قرآن نفرمودند : اين مالی که در اختيار شماست, در آن سهمی هم برای ديگران قرار داديم و ما از تو (ی) بنده خواستيم و تو را نماينده ی خود کرديم . تا از جانب ما به کسانی که ما مشخص کرديم بدهيد . اگر نداديد ، از شما می گيريم به کسی می دهيم که دستور ما را اجرا کند . شما عزيزان گرامی در جامعه بررسی کنيد، اصلی ترين دليل بسياری از شکستها ، ضررها و خسارتهای مالی همين است . درطول تاريخ , اين بالا و پايين شدن اقتصادی، بوده،  هست و خواهد بود . درهر روزی عده ای سرمايه دار, و عده ای ورشکست می شوند و اختصاص به زمان ما ندارد ، منتها هرکس به حساب خودش دليل و توجيهی برای فرار از حقيقت می آورد .  حضرت فرمود : دادن سهم نيازمندان دارايي های شما را هرچه که باشد بيمه  می کند . ندادی ، خودش می شود آفت خودش ، خودش را می خورد تا از بين برود .
 ه‌) وآخرين مطلب : آنچه خداوند به ما داده ، علاوه برسهم ديگران ، سهم زن ، فرزند ، بستگان نيز در آن محاسبه شده .  اگر خداوند به مردی به عنوان مسئول ، پدر ، همسر ، نان آورخانواده سرمايه ای می دهد ، او بداند همهِ آن سرمايه از لياقت ، توان ، جُربُزه ، زرنگی ، تحصيلات و ... ، وحق خود ايشان نيست . خداوند بخشی از اين سرمايه ها را به خاطر همسر عنايت فرمود. همسر, روزی خود را می خورد نه سهم شوهر را . خداوند برای هر فرزندی سهم و روزی قرار داده که به مسئول زندگی به عنوان سرپرست تقديم می کند ، چون او مدير زندگی است . متأسفانه در خانواده ها ، خيلی از پدران در قالب پدر در جايگاه همسر برای کمکهايي که در زندگی انجام  می دهند ، بر سر همسر يا فرزندان , منت دارند و مرتب به آنها سرکوفت می زنند . اين آقا نمی داند که چنين حقی ندارد ؟! زيرا پول ، درآمد و دانش همه اش مال تو نيست ، اگر قرار بود خداوند سهم هرکدام از اهل خانه را به خودش بدهد ، آن وقت می فهميدی که سهم تو چقدر است !   خدا همه را به خاطر جناب عالی نداده . شما خيلی شنيديد که نوعاً مردم می گويند :  همسرم خوش روزی است ، ازوقتی فرزندم به دنيا آمد ، زندگی ما متحول شد و... هيچ همسری يا پدر و مادری حق ندارد کوچکترين منتی سر هيچ يک از فرزندان يا همسر داشته باشد ، حق هيچ رقم سرکوفت ندارد  در اين جهان , کسی سهم کسی را نمی خورد . خداوند, روزی هر کس را برای خودش فرستاده .   اگر می خواهی بيشتر بدانی برو از منزل بيرون ، نفقه و سهم آنان را نده ، آنها را ترک کن . سالها نيا . ببين آيا زن و بچه ی تو می ميرند يا زنده  می مانند ؟! روزی آنها دست خدا است . فعلا تو سرپرست هستي توسط تو تقسيم   می شود ، جناب عالی نبودی توسط مأمور ديگری به آنها می رسد ، قرآن در سوره هود آيه6 می فرمايد : «وما من دابة الا علی الله رزقها »  هيچ جنبنده ای در اين جهان نيست که ما روزی او را ندهيم .  اگر قرار بود خداوند روزی بندگان را در دست بنده ها قرار دهد ، ظرف مدت کوتاهی خيلی ها می مردند . چون همه را می خوردند و نم پس نمی دادند يا روزی را اهرم فشاری برای رسيدن به خواسته هايشان قرار می دادند . پس روشن شد منت و سرکوفت اهرمی جاهلانه و ناآگاهانه نسبت به سهم روزی هر کس درزندگی است.  4- انفاق و کمک نبايد عامل آزار و اذيت گيرنده باشد .       عزيزان کمک کننده بدانند يکی از اذيتها همين موضوع بحث منت و سرکوفت بود که در حال حاضر می بينيد چه زن و فرزندانی مورد اذيت و فشارهای روحی و روانی و افسردگی ناشی از منت و سرکوفت قرار می گيرند .  آزار دوم اينکه : شما وقتی يک کمک صد هزار تومانی به کسی دادی و صدها جا و به صدها نفر گفتی ؛  مانند کمکهايي که برای جهيزيه عروس و دامادهای نيازمند جمع    می شود، که نوعاً افراد کمک شونده تابلو می شوند و همه آنها را   می شناسند، اگر خدای نخواسته کمکها به رخ آنها کشيده شود يا منتی گذاشته شود، بزرگترين ظلم و اذيت صورت گرفته. (چرا؟) چون فقرا در جامعه ی اسلامی نبايد شناخته شوند ، زيرا مورد تحقير قرار می گيرند . چرا مولا اميرمؤمنان و همه ائمه , شبانه سراغ نيازمندان می رفتند ، حتی صورتها را می پوشاندند تا شناخته نشوند . زيرا آبرو ، حيثيت و شخصيت يک مسلمان از خونش ، ارزشمندتر است .  خون يکبار می ريزد ، اما کمک شونده هرگاه کمک کننده را ببيند يا تحقير شود يا منتی ببيند ، ]هرآن[ می ميرد . متأسفانه جامعه ی ما با پيامدهای روان شناسی اين نوع کمک ها آشنا نيست . ضربه های روحی و روانی ناشی از اين کمکها به ويژه در بين عوام يا بخشی از مردم ، اعتبار اجتماعی و خانوادگی نيازمندان را از بين برده . حيف که جای شرح بيشتر نيست.وگرنه می ديديد ماها با نام کمک چه آبروريزی ها و چه فشارهای روانی وارد می کنيم . قرآن واقعاً از ديدگاه روان شناسی مهجور ، مظلوم و ناشناخته مانده?! .
  5- ريا : قرآن صريحاً می فرمايد : ای کسانی که ادعای ايمان داريد بدانيد ريا ، کمکهای شما را باطل می کند ، حتی اگر ميلياردی باشد . متأسفانه از علائم آخر زمان کمکهای همراه با منت ، اذيت و ريا به مراتب بيشتر ديده می شود تا اخلاص و پنهان کاری و اين هم از مصيبتهای جامعه و اکثريت مردم ما است که بيشتر از اين جای شرح نيست . اگر اين فرمول و رمز, مورد توجه کمک کننده باشد ، کمکها تا هفتصد ، هزار و چهارصد برابر و بی نهايت خواهد شد. نکته : منظور از کمک , تمام کمکهايي است که انسان به هر نوع نيازمندی می نمايد .  هر کار خيری صرف مسائل مادی نيست : علمی ، هنری ، تخصصی ، فرهنگی ، اقتصادی ، خدمت به انسانها ، والدين ، خانواده و ... از حداقل تا بی نهايت بايد طبق اين پنج شرط باشد . اين نوع اول کمک , فی سبيل الله ,که همه اش آرام بخش ، شادی آفرين و برکت آور است . اما نوع دوم : کمک هايی است که برای خودخواهی، مطرح شدن، منت، سرکوفت و ...انجام می شود. قرآن می فرمايد : اين نوع کمکها ( اگر می خواهد همراه با اين همه پيامد منفی و فشارهای روحی روانی باشد بی اعتبار و باطل است ) «يا ايها الذين امنوا لا تبطلوا صدقا تکم بالمن و الاذی و ...»[11] «قول معروف و مغفره خير من صدقة يتبعها اذي»[12] يک دعای با اخلاص ، يک اميدواری دادن به نيازمندان(ان شاءا.. مشکل شما حل خواهد شد و ... )  بهتر است از انفاق های بسياری که به دنبالش موارد منفی ذکر شده باشد .  اگرچه اين بحث قدری طولانی شد ، لکن به دليل اهميت آن در خانواده و جامعه چاره ی ديگری نبود . ان شاء ا... تمامی عزيزانی که به هر نوع به نيازمندی کمک می کنند بويژه والدين توجه خواهند کرد که حق هيچ گونه منت يا سرکوفت را به هيچ کس ، خصوصاً همسر و فرزندان نخواهند داشت زيرا:  اگر هزينه تحصيل دادی ، خانه خريدی ، ماشين دادی ، خارج فرستادی ، چند سال منزل شما بودند ، سهم خودشان بود .  البته ادب و انسانيت ايجاب می کند ، گيرندگان کمک , تقديری داشته باشند که امری معمول و مورد انتظار است . مثال :جوان کارمندی که به اتفاق همسرش برای مشاوره آمده بودند ، نقل می کرد پدرم ماشينی خريده که در اختيار فرزندان باشد . به ما هم اجازه ی استفاده داده ، توقع دارد هر بار که استفاده می کنيم ، تشکر کنيم . مسلم اين از آن کمکها است که بايد عطايش را به لقايش و شيرينی آن را به تلخی اش بخشيد . بنده هم گفتم استفاده نکنيد . افراط و تفريط در هيچ امری پذيرفته و معقول نيست .  متأسفانه در خانواده ها از اين نمونه ها خيلی فراوان ديده می شود که بايد آن را اصلاح نمود .
موضوع هشتم : مقايسه 
مقايسه هم يکی از مشکلات بسياری از خانواده ها است که نياز به تذکر و اطلاع رسانی صحيح دارد .  معمولاً مقايسه کردن بين خانواده امری متداول است و عمل پسنديده- ای نيست. دليل آن هم روشن است ،  زيرا در فلسفه ی خلقت هر کسی به گونه ای خلق شده ، همانطور که ميلياردها انسان از نظر شکل ظاهری با هم برابر نيستند ، در ساير امور مثل هوش و استعداد ، توان ، ظرفيت ، اخلاق و رفتار و ديگر مسائل روحی روانی هم نمی توانند يکی باشند .  ( البته انسان می تواند خيلی تغييرات و تحولات را در خود ايجاد کند ) که آن هم بستگی به شرايط ، امکانات و ابزارهای مختلف دارد که شايد خيلی ها نداشته باشند . چند نمونه :   الف ) والدين ، فرزندان را به دو صورت مقايسه می کنند . اول فرزندان را با خود فرزندان ؛  مثال : بسيار اتفاق می افتد پدر مادرهايي که چند فرزند دارند که يکی از آنها از خيلی جهات - اخلاق ، رفتار ، تحصيل ، هوش و... مانند ديگر فرزندان نيست می گويند: نمی دانم چرا اين يکی هم مثل بقيه نيست ؟!  به طور مسلم خيلی عوامل می تواند دخيل باشد . مانند : ژنتيک، تربيت به ويژه در دوران بارداری و شيردهی، رابطه اجتماعی و ... والدين نبايد بدون بررسی و تحقيق و بدون اطلاع ، مقايسه انجام دهند ، علاوه بر اين , گاهی تقدير الهی هم بنا به دلايلی می تواند دخيل باشد و ... امير مؤمنان در نهج البلاغه می فرمايد :  هر مشکل دار يا گرفتاری را  نمی توان سرزنش کرد ، شايد گرفتاری او محصول غير خودش باشد . فرزند هم که خودش دخيل نبوده ، والدين بايد بيشتر به علل موضوع پی ببرند ، نه اينکه فرزند را مقايسه کنند و ... دوم : والدين , فرزندان را با فرزند بستگان ، دوستان، همسايگان ، همشهريها و... مقايسه می کنند، اين هم به دو دليل صحيح نيست .  علت اول , همان تفاوت همگانی انسانها با هم است علت دوم : والدين هيچگاه ويژگي ها ، محاسن ، خوبي ها و امتيازات فرزندان خود را نمی بينند .  نوعاً روی نقاط ضعف انگشت می گذارند و از آن طرف هم , نقاط ضعف فرد مورد مقايسه را نمی بينند . درصورتی که همان شخص , نزد والدينش دارای ضعفها و اشکالاتی است .  لذا شما مثبتهای او را می بينی و منفي های فرزند خود را ، و طرف مقابل هم خوبي های فرزندشما را با اشکالات فرزند خودش مقايسه می کند که شما   بی خبری .  به علاوه , آيا خود شما هيچ مشکلی نداری ، انتقادی به خودت وارد نيست ؟ آيا شما می توانی فرزندی را در همه فاميل پيدا کنی که هيچ نقص و محاسنی نداشته باشد ؟   بايد هر دو را با هم ديد . چون انسان؛ به طور کلی عقل جزء ؛ و ناقص است و بايد رو به تکامل برود . ايراد گرفتن خيلی کار ساده ای است ، به فکر اصلاح باشيد نه مقايسه . مقايسه ی فرزندان :  فرزندان هم خيلی مواقع والدين را با ديگران مقايسه می کنند که اين هم پذيرفته نيست . زيرا:  اولاً: هر کسی تقدير و سرنوشتی دارد که به دست خود انسان نيست . ثانياً: فرض گيريم والدين موقعيت بسيار عالی و خوبی داشته اند و به هر دليل از دست داده اند . قياس چه مشکلی را حل می کند ؟ فرزندان نسل امروز ، خيلی دلشان می خواست پدری پولدار يا با موقعيت اشخاص مورد نظرِ فرزندان , می داشتند . ( البته آرزو بر نوجوانان عيب نيست)  اما اگر چنين موقعيتی هم پيش می آمد ، باز شما مشکل ديگری داشتيد .   می توانيد تحقيق کنيد . آنهايی که دارا هستند ، آيا مشکلی ندارند ؟ حتماً دارند .  بايد برای وضع موجود , راه حل پيدا کرد . با آرزو و ای کاش, ای کاش نمی شود زندگی کرد . مقايسه دردی دوا نمی کند.  مقايسه ی سوم بين همسران ، ساير فاميل ، برادر ، خواهر و ... انجام می گيرد خانم به آقا می گويد: چرا برادرها ، خواهرها ، پسرعمو ، دايی ، خاله و ... همه موفق هستندو تو يکی اينگونه شدی ؟ و شروع می کند از بدشانسی خود گله و از خدا ابراز نارضايتی کردن. گاهی مصلحت و حکمت الهی ، اقتضای وضع فعلی را مفيد به حال ما می داند . زيرا خيلی از انسانها ظرفيت لازم را ندارند . قرآن می فرمايد :  «ان الانسان ليطغی ان راه استغنی[13] » انسان به محض اينکه به جايی رسيد ، طغيان می کند . شما در حال حاضر نمونه های فراوان آن را در جامعه می بينيد ازدواجهای مجدد ( البته خلاف شرع نيست ) , مواد مخدر ، زورگويي ، ظلم ، حق ناحق کردن ، ازخدا ، نماز و معنويات دور شدن و .... که بهتر شدن وضعيت مالی می تواند يکی از علل آن باشد. نهج البلاغه هم در اين زمينه سخن زيبائی دارد ,  «المال ماده الشهوات[14]»   دارايی , ريشه اصلی تمام شهوات و خواستنی ها است. البته اينها هيچ توجيهی برای کار و تلاش و زندگی بهتر داشتن نيست .  ممکن است خيلی ها بی عرضگی ، تنبلی ، بی مسئوليتی ، خودخواهی و تن پروری خود را به حساب تقدير بگذارند . حساب اين دسته با بحث مقايسه جدا است .  مقايسه چهارم : عده ای هم بين با اعتقاد و بی اعتقاد مقايسه دارند . مثال می گويند چرا ما که دائم با خدا هستيم ، کار بدی نمی کنيم ، مال کسی را نخورديم ، سرمان به زندگی خودمان گرم است ، به اندازه ی خودمان دست خير داريم ، همه اش دعا می کنيم ، وضعمان خوب نمی شود ؟  امافلانی که خدا را نمی شناسد ، کسی يک چايی اش را نخورده ، کار خلاف هم می کند ، ببين چه وضعی ! بچه هايش و زنش و ...    متأسفانه اين دسته از افراد که شايد کم هم نباشند ، فکر می کنند همه سعادتها، خوشبختی ها ، رفاه و آسايش و آنچه اينها آرزوی آن را دارند ، در پول و امور مادی است . يکی از مشکلات بزرگ بسياری از ماها اين است که هنوز نعمت های خدارا نمی شناسيم ,  خداوند در قرآن می فرمايد : «و ان تعدوا نعمت الله لا تحصو ها ، [15]»  اگر بخواهيد نعمت های الهی را شمارش کنيد, نمی توانيد.  به همين دليل است که هرکس از آن چه خداوند به عنوان نعمت به او داده آگاه نيست و غصه چيزهايی را می خورد که در اختيار ديگران است. و از سه نکته مهم غافل است:  1-   در اين جهان هيچ کس بدون مشکل و گرفتاری نيست . (در اين عالم کسی بي غم نباشد  ... اگر باشد بني آدم نباشد) همه انسان ها به نوعی گرفتارند منتها هر فردی به گونه ای. شما در بين بستگان , دوستان , هم وطنان خودتان درباره ی همين موضوع تحقيق کنيد هيچ کس را پيدا نخواهيد کرد که که بي مشکل باشد. اين فلسفه ی دنياست – دنيا محل گرفتاری است. 2-      خدای تعالی هيچ کس را خلق نکرده که يا گرفتار مطلق باشد يا در رفاه کامل  3-       به هركس چيزی داده چيزی را از او گرفته : به ديگری ثروت نداده ؛ سلامتی , فرزند خوب , همسر قانع و... هر کس تا از مشکلات ديگران خبر ندارد کمترين گرفتاری خود را بزرگ می داند.  وقتی از مشکلات ديگران آگاه می شود ميبيند خودش از همه راحت تر است. خدارا شکر می کند .  اين ها همه حساب شده است نه بی حساب. خداوند به هر بنده ای متناسب با توان , ظرفيت و صلاحش آن چه بايد بدهد می دهد. پس مقايسه ما بدليل عدم اطلاع از تقدير است, صحيح نيست بايد راضی به رضای خدا بود.  اما بايد به اين نکته توجه داشت تو خودت نعمتهايی را که خداوند در اختيارت گذاشته نمی بينی ( به قول معروف ) می گويند : شتر اگر بزرگ است ، زخمش هم بزرگه .  محال است کسی که دارای امکانات بيشتری هست ، گرفتاری او هم بيشتر نباشد که اگر شمای مقايسه کننده جای او بودی ، تحمل آن را نداشتی . به علاوه او هم خيلی مواقع حسرت نعمتهايی را می خورد که تو داری ، اما نشان نمی دهد .  مگر قبول نداريد که خدا عادل است ، عدل اقتضا        می کند خداوند متعال همه چيز را به يک فرد ندهد .      او اگر پول دارد،آرامش تو را ندارد . خداوند اگر به کسی چيزی داد،  چيزی را می گيرد و اگر از کسی چيزی را گرفت ، چيز ديگری      می دهد . يکی پول دارد ، فرزند دلخواهی ندارد ، يکی فقير است و بچه ی خوبی دارد . مقام دارد ، همسرش بلای جانش است و ... مشکل اصلی ما اين است که چون از دردهای ديگران خبر نداريم ، کوچکترين مشکل خود را بزرگترين گرفتاری می دانيم .  نکته: يکی از دوستان مي گفت در محل کار نشسته بودم ، به علت وضيت نامناسب اقتصادی با خداوند در حال درد دل و گله شديد بودم. (خانم ايشان معلم است ، منزل شخصی و شغل آزاد دارد که البته در حال حاضر نسبت به قبل از شکايتش بهتر شده )        ديدم پيرزنی حدود 75 ساله با قدی کاملاً خميده برای کپی گرفتن آمد . هرچند وقت يکبار می آمد ، آن روز ناخودآگاه به ذهنم افتاد که سؤال کنم شماچرا اين کپی ها را می گيری ؟ ايشان گفت که دو فرزند دارم . يکی در پنج سالگی تشنج کرده بود و الان در بستر بيماری است . فرزند دومم هم دارای مريضی خاصی است . اين کپی ها را می برم هلال احمر دارو بگيرم . وضع مالی مناسبی هم ندارم . داروها هم بسيار گران است . وسالها است که کار من همين است .  ايشان گفت : به محض اينکه اين پيرزن رفت و اين استقامت ايشان را ديدم که هيچ گله ای از خدا نداشت ، آنقدر پشيمان شدم که چاره ای نديدم جز عذرخواهی از خدای متعال .  ما فکر می کنيم غير ما همه در پر قو می خوابند، هيچ غمی ندارند ، همه خوش به حالشان است غير    از ما . اما اگر گاهی به بيمارستانی برويم، زندانی، يا مشکل داری و يا...ببينيم ، خدا را شکر می کنيم می بينيم تاز , درد ما از همه کمتر است .  لذا مقايسه کردن ها به دليل اين بی توجهی ها است.كه معقول نيست. نکته: البته اين امور نبايد مانع درخواست و دعا برای بهتر شدن امور زندگی شود ، نبايد نااميد بود ، بايد مرتب تلاش و دعا کرد ، اما اگر تلاش کرديم و به هر دری زديم نشد ، به راه خلاف نرويم . به داده ی خدا رضا بدهيم که او بهترين خيرخواه و روزی دهنده ی ما است وخيروصلاح ما را از خود ما بهتر مي داند. اگر خداوند روزي ما را به دلخواه ما نمي دهد دليل به ناتواني پروردگار نيست بلكه ظرفيت بنده هابالا نيست زيرا ممكن است آن روزي اضافي مايه دردسر او شود.كه بعداً خودش پشيمان شود و بگويد اي كاش اين مال،مقام و..نبود.  موضوع نهم : دخالت در کارهای شخصی و تحميل نظر والدين در امور فرزندان
بسياری از والدين دلشان می خواهد فرزندان ، مطيع بی چون و چرای دستورات آنان باشند و هر چه گفتند اعتراضی نکنند ، ولو درست نباشد .  البته اين تحميل نظر در سنين مختلف ، متفاوت است . مثلاً در دوران کودکی بيشتر روی شلوغ کردن ، بازی، دست زدن به چيزی يا نظاير اينها صورت می گيرد .
راه حل : مانع شدن نيست : مادر بايد برای بازی فرزند در اتاق ، به جای داد و فرياد زدن ، نکن و بنشين گفتن يا عصبی شدن که هيچ کدام تأثيری ندارد، فضای خانه را آماده ی بازی نمايد . اگر چيز شکستنی، افتادنی هست، آنها را بردارد و اجازه بدهد فرزند راحت بازی کند .   بچه ها معمولاً وقتی مهمان می آيد يا مهمانی می روند ، شيطنت های حساسيت برانگيزتری انجام می دهند. چون  می دانند والدين بويژه مادر خيلی جرأت سروصدا و اعتراض ندارد و به نوعی از موقعيت سوء استفاده می کنند . اين زمانها دقيقاً يکی از مواقعی است که والدين حرص می خورند و چاره ای هم ندارند .   البته در اين موارد هرچه مادر بيشتر سخت گيری کند ، فرزند بدتر   می کند.   
راهکار : يا بايد بی توجه بود و يا سرگرمي بهتر از آنچه مشغول بازی با آن هستند ، در اختيارشان باشد و يا تغيير و انحراف ذهنی ايجاد کرد . بچه ها در مواقعی خاص خود را بيشتر لوس می کنند :                                                     نکته : در منزل يکی از دوستان بودم . دخترش گفت : فرزند بسيار شلوغی دارم . خيلی اذيت می کند . مقداری او را راهنمايي کردم . بعد از شام ديدم اين فرزند پنج ساله بلند شد و روی يک ميز ايستاد و شروع کرد به ادا در آوردن (برای جلب نظر ) به والدين اين فرزند گفتم : اصلاً اعتنا نکنيد .  بچه , وقتی ديد کسی توجه نمی کند ؛ حرکت را عوض کرد ، نشست و پاهايش را به بغل ميز زد . باز هم گفتم : نگاه نکنيد . آمد کيف بنده را برداشت . گفتم : گويا نمی بينيد . بعد از اين , در آخرين مرحله رفت سراغ بازيهای خودش .
 نکته : مادری از فرزند دوساله اش که خيلی پرجنب وجوش بود ، گله داشت . به او توضيح دادم که بايد چگونه بايد رفتار کند . يکی دو روز بعد زنگ زد و گفت توصيه ها را عمل کردم ، بهتر شد. اما يکبار که خيلی عصبانی ام کرد ، گذاشتمش توی دستشويی . می- خواستم شير آب راروي سرش باز کنم و آنجا نگهش دارم تا اذيت نکند ! البته از اين مادرهای عصبی و کم حوصله هم داريم که روش برخورد مناسب را نمی دانند . بچه نمی فهمد، والدين بايد بچه داری را ياد بگيرند .  با اينگونه تحميل نظرها ، فرزند از کارهايش منصرف نمی شود ، چون شيطنت و بازی کار طبيعی بچه ها است. 
           نكته:نوجواني دوره استقلال وخود بزرگ بيني است .
در دوران نوجوانی ،چون فرزند بزرگتر شده ، قدری احساس استقلال بيشتر می کند و تقريباً خودش را صاحب نظر می داند . ادای بزرگترها را در می آورد ، افکار رؤيايی پيدا می کند ، دستور می دهد ، خواسته های زيادی دارد که گاهی تهيه ی آنها در حد توان خانواده ها نيست در اين مقطع هم والدين می خواهند با نوعی زور يا تحميل نظر رفتار نمايند و مشکل حل نمی شود .
 نکته : پدر و مادری مذهبی از فرزند چهارده ساله ی خود به دليل بالا زدن موهايش به شدت عصبانی بودند .  برادر بزرگ ايشان هم به پشتيبانی والدين آمده بود . با اين جوان صحبت کردم و علت را پرسيدم . گفت : من هيچ تفريحی ندارم ، با کسی دوست نيستم . قبلاً مسجد      می رفتم که  به دليلی زده شدم و نرفتم . تنها تفريح من همين است که موهايم را بالا زده و در خيابان دوری بزنم و برگردم .   به والدين گفتم : واقعاً جای تعجب دارد ! پسری درسخوان و مؤدب بايد به خاطر يک موضوع پيش پا افتاده و بی ارزش , دچار افسردگی و افت تحصيلی شود ؟!. اجازه بدهيد هرطور دلش می خواهد موهايش را درست کند ، بعد از مدتی عادی می شود .  خود شما هم در زمان خودتان ، متناسب با سن وزمان خودتان از اين رفتارها داشته ايد که والدين                نمی پسنديدند . به همين سادگی مشکل حل شد .  متأسفانه از اين نمونه ها در حال حاضر فراوان داريم که والدين به علت عدم آشنايی با رفتار صحيح, با فرزندان با آنها دچار تنش هايي می شوند که هم اقتضای سن است ، هم محيط جامعه اين را تحميل می کند .
موضوع دهم :  تهديد، تنبيه و سخت گيری های غيرمعقول و غير معمول والدين به عنوان  عوامل بازدارنده 
  هنوز هستند والدينی که اعتقاد دارند تنبيه ، کتک و تهديد می تواند زمينه ساز اصلاح فرزندان باشد ! عزيزان توجه داشته باشند  خشونت ، روش صحيح تربيتی يا اصلاح نيست ، ممکن است به ظاهر و در کوتاه مدت تأثير مقطعی داشته باشد ، اما مانند آتش زيرخاکستر است و اثرات آن در آينده بُروز می کند . و فرزندان، افرادی: ترسو ، بی اعتماد به نفس ، عقده ای ، پرخاشگر ، درون گرا و نوعاً ناموفق مي شوند .
 چون ترس ؛ استعدادها را از بين می برد و مهمتر از اينها, اين فرزندان در زندگی آينده ی خودشان ، همين رفتار را با خانواده ، بچه ها و حتی با خود والدين خواهد داشت .
  ترس، زمينه ساز افسردگی نيز می شود . ما مواردی داشتيم که پدر می خواهد همه چيز را ،مانند درس خواندن ، کار کردن و... را ، با فشار و تهديد يا کتک به فرزند تحميل کند که بسياری نتوانستند ادامه ی تحصيل بدهند. چه بسا به کارهايي پناه ببرند که فکر می کنند آرامش آنها را تأمين می کند، مثل مواد مخدر ، جنس مخالف و .. به علاوه هر چيزی از حد معمول و عرف خارج شد ، بی تأثير می شود. مثل کتک، داد زدن و... 
والدين سعی نکنند همه چيز را به صورت عادت در آورند ، مثل قهر   کردن كه اولش قدری نگران کننده است ، ولی بعدها کاملاً عادی      می شود و بی تأثير. بعضی از جوانان دختر و پسر, از خدا می خواهند با والدين قهر باشند ، زيرا احساس نوعی راحتی پيدا می کنند .  والدين ، خصوصاً پدران, بايد تشويق ، محبت، زبان خوش ، دوستی با فرزندان را جايگزين تهديد ، تنبيه ، کتک و ... نمايند . موضوع يازدهم: بی توجهی به نظرات مثبت فرزندان  يکی از اشتباهات بسياری از افراد جامعه ی ما ، بويژه والدين اين است که نوعاً فکر می کنند ؛ همين که کسی دارای سن بالايی است ، بيشتر می داند .   اين خصوصيت اخلاقی در نسل گذشته بيشتر ديده می شود که کوچکتر از خودشان را قبول ندارند، ولو عقلشان بيشتر باشد .  در منزل هم , بين بسياری از والدين و فرزندان اين قانون نادرست حاکم است.
 نکته : جوانی فنی گفت : در محل کار با پدر کار     می کنيم . ايشان کار فنی را براساس عادت و تجربه ياد گرفته ، اما من بيشترمحاسبه ای و عقلی کار می کنم . وقتی راه بهتر را به او پيشنهاد می دهم ، دقيقاً می داند صحيح است .  اما براثر لجبازی نمی خواهد قبول کند که حرف من درست تر است و کار سريعتر ، تميزتر و کم هزينه تر انجام         می شود . حاضر است همه اين خسارات را بپذيرد ، ولی از من روش بهتر را قبول نکند . اين نوعی تعصب ، لجاجت و جهل است .
 نکته : دوستی به بنده گفت : در محل کاری بودم که دو نفر با هم شريک بودند . من هم خيلی کم سن بودم و اساتيد من افرادی باتجربه و قديمی بودند . يک بار با مشكلي فني مواجه شده بودندو روی يک کار فنی زمان زيادي گذاشته بودند و به قولی عقلشان به جايی نمی رسيد .
من با اينکه بچه بودم ، راهکار درستی به نظرم رسيد . همين طور که در حال فکر کردن بودند ، ناخودآگاه گفتم :من راه حل اين مشکل را می دانم . يکی از آنها بلند شد و محکم با دست به پشت سر من زد و گفت :    ) برو گم شو) !  چند روز ديگر گذشت، مشکل حل نشد. 
يک روز صبح که سرکار آمدم ، من را صدا زد و گفت : بيا اينجا ببينم؟ (منتها خيلی با غرور)  رفتم ، گفت : چند روز پيش چی گفتی ؟ من راهکاری را که بلد بودم گفتم .  و مشكل حل شد، براي تشويق و دلجويي از من گفت : آفرين نهار چلوکباب مهمان من هستی !!  والدين گرامي توجه داشته باشندكه نسل امروز داراي ذهن و استعداد فوق العاده ای هستندو نبايد به سن کم يا قد و وزن و شکل آنها نگاه کرد . فهم و شعور به اينها نيست . بايد فرزندان را در کارهای مختلف زندگی مورد مشاوره قرار دهيم و از نظرات مثبت آنها استفاده کنيم . نه اينکه آنها را سرکوب نماييم يا نوعی تعصب بيجا نشان دهيم که نه به نفع ما است نه فرزندان .
موضوع دوازدهم: همکاری و همراهی نداشتن در درسها
فرزندان در سالهای اول مدرسه نيازمند همراهی والدين هستند متأسفانه به دليل موارد مختلف مانند بی حوصلگی ، سواد نداشتن ، خستگی از کار يا آشنا نبودن به روش تحصيلی جديد و ... همراهی لازم را با فرزندان ندارند . حتی تعدادی از والدين تحصيل کرده و باسواد هم به دليل نداشتن برنامه ريزی درست , با فرزندان همراه نيستند و انتظار هم دارند که فرزندان خوب درس بخوانند ، نمره ی بالا بياورند ، معدلشان پايين نيايد ( تجديد نشوند) و...   والدين می بايست تا آنجا که توان همراهی دارند ، حتی کتابهای آنها را بخوانند ، ياد بگيرند و به آنها کمک کنند تا پايه های درسی آنان ضعيف بالا نرود و در سالهای بعد با مشکل مواجه شوند که جبران آن آسان نيست و گاهی منجر به ترک تحصيل       می شود . 
موضوع سيزدهم : دوست    يکی از مشکلات فرزندان نسل نو بويژه در حال حاضر ، مسئله ی مهم دوست گرفتن است .
دوست , يکی از ضروريات اساسی فرزندان جامعه ی ما است که متأسفانه دلايل گوناگون نظير: عدم اعتماد و اطمينان ، مغايرت فرهنگی ، اعتقادی ، مشکلات اخلاقی ، آسيب های اجتماعی ، مواد مخدر و ... باعث شده فرزندان اين عصر و نسل از داشتن دوستان خوب محروم باشند  (البته نه به طور مطلق)  نقش دوست در زندگی بسيار تأثيرگذار است .
چه بسا گاهی يک دوست از پدر و مادر مؤثرتر باشد .  معمولاً بيشتر انسانها درمواردی , آنقدری که با دوست راحت هستند و می توانند بعضی اسرار يا مشکلات را با او در ميان بگذارند ، با والدين اينگونه نيستند. گاهی درکی که دوست از دوست دارد ، والدين ندارند .
 در جامعه ی ما کم نيستند والدينی که زبان فرزندان را نمی فهمند و فرزندان از دوستان و گاهی از معلمين کمک می گيرند . از بزرگی پرسيدند : بين دوست و پدر مادر کدام را بايد انتخاب کرد؟ جواب داد : پدر و مادر، اگر دوست باشند[16] . اکثريت والدين با فرزندان دوست نيستند و فرزندان با آنان احساس راحتی نمی کنند . جنبه های افراط ، تفريطی بيش از دوستی است ، لذا فرزندان نسل امروز دو مشکل دارند . اول : دوست خوب کم دارند .
 دوم : والدين با آنها دوست نيستند . توصيه ی ما اين است که: برای دوست خوب هم بايد مثل تحصيل ، خوراک و... در همه مقاطع سنی هزينه کرد. اگر چه خيلی راحت پيدا نمی شود ، لااقل والدين بخشی از اين خلاء را تأمين نمايند .  آشنايي با اهميت دوستي بين والدين و فرزندان از نهج البلاغه «موده الاباء قرابه بين الابنا» دوستي بين والدين وفرزندان مانند خويشاوندي است. [17]
موضوع چهاردهم : عدم آشنايی با آموزشهای ضروری و لازم مقاطع مختلف سنی
در جامعه ی ما آموزش به طور کلی ضعيف است و اين ضعف در خانواده ها بيشتر ديده می شود . در حال حاضركه عصر تکنولوژی و پيشرفت علم است و مرزهای فرهنگی برداشته شده. والدين به عنوان اولين مربيان می بايست , صدها روش تربيتی جديد بدانند که ما, در جزوه شماره3 (مشکلات خانوادگی) به نمونه هاي زيادي اشاره کرديم .كه اكثر خانواده ها از آنها اطلاعي ندارند.  
هنوز اکثريت مادران حتی مادران نسل جديد از حساسيت دوران بارداری و شيردهی که دوران بسيار سرنوشت ساز در شکل گيری شخصيتی فرزندان است کمترين اطلاعی ندارند ، تا چه رسد به ديگر امور تربيتی ، روان شناسی ، مهارتهای جديد زندگی و... .   مسائل ساده ای چون عدم درگيری در حضور فرزندان ، روابط دختر و پسر، حقوق والدين، همسران، فرزندان و ...  بر همين اساس ما اقدام به تهيه جزوه هايی در خصوص نيازمنديهای مختلف مشکلات خانوادگی نموديم که نوشته ی حاضر يکی از آنها است .  والدين بايد به آموزشهای مختلف روز آشنا شوند ، اگرچه بسيار گسترده است . اما امکانات خوبی هم وجود دارد که آموزش را آسان کرد .
اگر والدين قدری همت و مسئوليت پذيری و دلسوزی بيشتری داشته باشند. موضوع پانزدهم : بازی نکردن با فرزندان ؛ مشکل ديگر خانواده ها                                   يکی از نعمتهای بزرگ الهی در زندگی، نعمت فرزندان بويژه در دوران کودکی است .  قديمی ها می گفتند: اگر در خانه کودکی باشد ، شيطان در آنجا نيست . راست می گفتند ، چون بچه ها همه را سرگرم می کنند و افراد از وسوسه های شيطان دور می شوند .   يکی از زيبايي های کودکان ، بازيهای کودکانه است . بسياری از والدين , اهميت و نقش روان شناسی و تأثير آرام بخشی بازی با کودکان را نمی دانند .  بچه ها دنيای پاکی دارند . حال و هوای قشنگی دارند.
بوذرجمهرحکيم می گويد : پنج خصلت خوب را از بچه ها ياد بگيريد : 
1- غم روزی نخورند ( چون می دانند والدين آنها مسئول روزی آنها هستند . يعنی ما هم خدا را مثل والدين بدانيم ، غصه ی روزی نخوريم) 2- به اندک چيزی قانع شوند .
  3- چون با هم نزاع يا دعوا کنند، زود آشتی می کنند و از هم کينه به دل نمي گيرند .
  4 - هرچه دارند ، با هم می خورند .
  5- چون مريض شوند ، از درد ننالند . خيلی درسهای بزرگ و حکيمانه ای است . متأسفانه خيلی از پدران به دليل فشارهای کاری و مادران از بی حوصلگی ، و يا کار خانه, از بازی با بچه ها محرومند .  بازی با کودکان بسيار آرام بخش ، نشاط آور و بهترين زمينه رفع افسردگيها است .  اما اين حقايق شناخته شده نيست . بازی مؤثرترين زبان آموزش نيزهست . در بازی می شود خيلی حرفها را زد . خيلی ها برای خودشان کلاس می گذارند ، بازی با فرزندان را نوعی افت پرستيژ می دانند .
  نکته : مادری می گفت فرزند پنج ساله اش افسردگی دارد . وقتی ايشان را ديدم ، از چهره اش مشخص بود که فردی راکد ، منزوی و بی جنب و جوش است . پدرش را خواستم . گفتم : با فرزندت بازی هم می کنی ؟ گويا به او برخورد ، در چهره اش نوعی نگرانی بروز کرد.  به او گفتم : ناراحت شدی ؟ حتماً بازی با فرزند را افت کلاس و شخصيت می دانی ! اما غافلی فرزند تو به دليل بازی نکردن افسرده شده . به هر حال قانع شد و گفتم : يک هفته ی بعد حتماً مجدداً فرزند شما را ببينم . بعد از اين مدت, خودش متوجه اشتباه رفتاريش گرديد و عذرخواهی کرد .
  متأسفانه بايد بپذيريم با آمدن بسياری از بازيهای جديد ما بازی نمی کنيم  بلکه بازيچه ی غربی ها ، شرقی ها و وسايل جديد شده ايم .  خود ما شده ايم اسباب بازی . ما بازی نمی کنيم  با ما بازی می کنند .  عقل ما را ، فکر ما را به بازی گرفته اند شده ايم معتاد .  شما در هر خانه چه تعداد وسايل بازی ، سی دی های مختلف می بينيد ؟  آيا می دانيد بسياری از پرخاشگري ها بويژه در کودکان ريشه در بازي های هيجانی دارد ؟! بازي های سالم نوعاً جايش را به اين بازيها داده، که خيلی آموزنده نيست ، بلکه منفی ها را بيشتر می کند و قابل کنترل هم نمي باشد، چون متناسب با اقتضای سن است .  متأسفانه جايگزين مناسبی هم نداريم . اين مشکلات وقتی بيشتر   می شود که والدين از بازيهای سالم طفره بروند . مسلماً يک کودک ، نوجوان و جوان نياز به سرگرمی متنوع دارد .
وقتی اين خلاء توسط والدين پر نشد ، بايد به وسايل روز کشيده شود . در بازی , خيلی آموزشها را می توان تعليم داد .  می شود خيلی حرفهای خوب را فرهنگ سازی کرد ، ارتباط دوستی برقرار کرد و ...  نکته : در خيلی از خانواده ها ديده می شود ، بين والدين و فرزندان سردی خاصی حاکم است، گويا همه با هم غريبه هستند. بنده در هر مشاوره ای رفتم ، سعی کردم اين سردی را تبديل به گرمی کنم .  توصيه و تأکيد داشته و دارم که حتماً در اوقات شب ، بخشی از وقت والدين و فرزندان به سرگرمی و بازی با هم اختصاص داده شود و اين صدها نقش سازنده ، دوستی ، آرامش و ضد افسردگی دارد که اکثراً غافل هستند .
خصوصاً در دنيای ماشينی و عصر علم و تکنولوژی, ماهواره , اينترنت و ... که اکثر افراد دارای روح های خسته ای هستند .  قرآن در سوره ی روم آيه ی 21 می فرمايد : «ومن اياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا اليها و جعل بينکم مودة و الرحمة ان فی ذلک لايات لقوم يتفکرون » قران همسران را بهترين زمينه ساز آرامش مي داند.  ما خانواده را محل آرامش ، عشق و محبت قرار داديم . در کنار هم بايد آرامش بگيرند و محبت زياد شود . با کمال تأسف , امروزه بسياری از خانواده ها به جای آرامش ، افسردگی و استرس به هم می دهند . لذا ظاهرها شاد ، درونها افسرده . بهترين روش ضد افسردگی ، بازی با بچه ها در تمامی مقاطع سنني است .  نقش بازی و سرگرمی در خانواده به گونه ای است که بهترين داروی بسياری از استرسها و افسردگي ها است .
 اين اهميت قرآنی و عقلی و روان شناسی بايد به خانواده ها و والدين و فرزندان برگردد تا سلامتی روحی و روانی جای افسردگي ها را بگيرد ، هم سردي ها به گرمی تبديل شود و هم از پاشيدگی فعلی جلوگيری مي شود . لطفاً به بازی بويژه با کودکان اهميت بيشتری دهيد ، زيرا بهترين رفع كننده خستگی روزانه نيز هست . 
موضوع شانزدهم ترس
ترسيدن و ترساندن يکی از موضوعات قابل تأمل و توجهی است که کمتر روی آن بويژه در خانواده ها اطلاع رسانی شده که بايد به آن پرداخته شود و ما نيز در اين بخش به مواردی اشاره خواهيم کرد :  اول: ترس و ترساندن فرزندان والدين نوعاً در امور مختلفی که نمی توانند فرزندان را قانع کنند , يا در مقطع سنی هستند که اهل استدلال نيستند, و يا لجبازی دارند وسعی می کنند از موضوع ترس کمک بگيرند ، اما از اثرات منفی آن غافلند . 
بنده از دوران کودکی خيلی می ديدم و می شنيدم که والدين از واژه هايی به نام لولوخرخره ،هيولا, آمپول، جن ، انواع حيوانات مثل سگ، گربه و.. در هر فرهنگی هم سوژه های متناسب با همان فرهنگ ، زبان و نوع زندگی , برای ترساندن کودکان استفاده می شود که تمامی اينها روشی نادرست و دارای تأثيرات منفی است .  شما درحال حاضر بسياری از بچه ها ، نوجوانها، جوانها بويژه در دخترها و خانمها فراوان می بينيد که از سوسک، موش، مارمولک، تاريکی، تنهايی، گربه، سگ و. می ترسند .
  حتی دختران و پسران گاهی تا سن سيزده و چهارده سالگی بايد کنار والدين بخوابند و اين بزرگترين ضعف و آسيب محصول دوران کودکی است . مادران ترسيده اند ، فرزندان هم از عکس العمل آنها ترس را به ارث برده اند .  شما می توانيد از دوران کودکی, فرزند را از هيچ چيز نترسانيد .  نمونه های فراوان داريد که بچه ها اصلاً نمی ترسند، حتی مار را با دست می گيرند، با موش و گربه بازی می کنند و ... تا به حال راجع به ترس از سوسک در خانمها ده ها مشاوره داشته ام. دختری بود دانشجو با بيست و دو سال سن ،كه با جلسات متعدد توانستيم ترسيدن از سوسک را در ايشان از بين ببريم که خود داستانهای شنيدنی دارد .  برای تمامی فرزندان , در مقاطع مختلف سنی می توان با آموزش , از ترس جلوگيری نمود. به طور مثال : آموزش روشن کردن جارو برقی , کار با چرخ گوشت و ...
اصلاً خود واژه ی ترس در هيچ موردی نبايد مطرح شود ، چون استرس آور است بويژه تاريکی.  ذهن فرزند خالی است ، تا در آن چيزی ريخته نشود تکرار   نمی کند .  البته اگر مادر ترسو باشد و ترسش را در دوران بارداری و شيردهی اصلاح نکند ، فرزند او هم به صورت ژنتيک , ترسو متولد می شود که با هماهنگی و برنامه ريزی والدين , باز قابل اصلاح است . پس هرگونه ترساندن در کودکی ، به خاطر:
1 - راحتی والدين       
  2- شب زودتر خوابانيدن
3- شلوغ کردن
4- اذيت يا حرف گوش نکردن
5- بهانه گرفتن و...اصلاً نبايد اِعمال شود .
  ترس دوم : ترس از خدا و جهنم ،  مثال : دختری شايد حجاب خوبی نداشته باشد ، مادر يا پدر را اذيت کند ، نماز نخواند , اينکه گفته شود خدا می بره جهنم ، خدا دوستت نداره و ... علاوه بر اينکه اثر تربيتی مفيدی ندارد ، از نظر روان شناسی , ذهن فرزند دچار نوعی بدبينی ، عمل کردن اجباری ، نماز را از روی ترس خواندن يا حرف شنوی به صورت اکراه يا از ترس جهنم و .  .. می شود .  شما نمونه های فراوان اين روش غلط را در دختر و پسرها کاملاً واضح می بينيد .
چه تعداد نمازخوانها که به محض رفتن به دانشگاه نماز را رها کردند. چادري هايی که مانتويی و بدحجاب شدند (نه اينکه مانتوی کاملاً پوشيده مشکل داشته باشد) خيلی باورهای دوران کودکی در بزرگی کنار زده می شود . پس پيامد ترس از خدا و جهنم هم منفی است . خدا را بايد زيبا معرفی کرد . فعلاً اگر می بينيد بازار خدا کسادترين بازارها است ، چون خيلی خوب معرفی نشد .  خدايی که زيبای مطلق است، عشق محض است، محبت و مهربانی اش هزاران برابر خود انسان و حتی والدين است .چه ترسي دارد؟ خدای فعلی . خدای دارای جهنم ، شب اول قبر ، آتش سوزان ، خدايی که بايد همه اش از او ترسيد است . امروز اين خدا کنار زده شده .  نبايد به شعارها نگاه کرد ، بازار شيطان خيلی داغتر از بازار خدا است . امير مؤمنان درنهج البلاغه عکس اين می فرمايد :  «ولا يخافون الا ذنبه [18]» خدا ترس ندارد ، خدا عاشق بنده هايش است . شما از خدا نترسيد، از گناهان خودتان بترسيد .  انسان وقتی خطايی می کند ، دچار استرس می شود .
خدايی مولاکه در دعای کميل اينگونه معرفی اش می فرمايد: «يا من اسمه دوا و ذکره شفا و طاعة غنی[19] » ای که نامت دارو است و ياد تو شفای دلها است و پيروی از دستوراتت هر بنده ای را بی نياز از همه بنده ها می کند .  کجای اين خدا ترسناک است ؟ خدای تعالی زيباترين موجود هستی است. ما از خودمان بترسيم نه از خدا . در حال حاضر بسياری از مردم ،خدا را از ترس عبادت می کنند نه از روی معرفت .   مولا در نهج البلاغه می فرمايد . اين عبادت بردگان است . به هر حال نبايد فرزندان را از خدا اينگونه ترساند .
  معرفتها را به خدا بالا ببريم . که آن خدا هميشه با فرزند باقی بماند و دچار مرور زمان نشود.  سوم : ترس از اشتباهات ، خطاهای احتمالی ،  بسياری از فرزندان از والدين می ترسند . چند نمونه ی قابل توجه :   الف) ممکن است فرزندی به علت بازيگوشی ظرفی را بشکند ولو قيمتی.  روش غلط فعلی: داد و فرياد ، سروصدا ، عصبانی شدن ، دعوا کردن و تهديد فرزند.
 روش صحيح : عزيزم نگران نباش خود طوری نشدی ؟ دستت را نبريدی؟ فدای سرت ، برو جارو بيار خيلی بااحتياط  شيشه ها را جمع کن .
 ب) در مدرسه ، درکوچه ، درمهماني ها خسارتي وارد می نمايد ، توپی پاره می شود ، شيشه ای می شکند ، کتابی پاره می شو د و...  اگر بترسد ، سعی می کند به والدين منتقل نکند يا پيش دستی کند ،مي گويد مامان، دوستم توپش را پاره کرد و گفت تو مقصری. !و...
 روش صحيح : مامان جان هر موقع اتفاقی افتاد مثلاً چيزی را خراب کردی به من بگو اصلاً نگران نباش و . ..
 ج) در مدرسه نمره ی کم می گيرد ، می ترسد ، مخفی می کند اگر نترسد می گويد مامان امروز نمره ی خوبي نگرفتم . د) و...و...و... در نتيجه بسياری از دروغها ، مخفی کاري هاي که کار را بدتر می کند ، همه از ترساندن های والدين است . بدتر از دروغ و مخفی کاری , ذهن و فکر فرزند برای فرار از گير دادنها و غرغر يا دعوا کردنها روي خلاف كاري،حيله،كلك فعال می شود . گاهی دهها نقشه ی خلاف را طراحی می کند تا يک خطا را بپوشاند .  يکی از راههای توسل به قسم بويژه قسمهای دروغ همين ترسها است.
 اصل و زمينه ساز دروغ, ترس است . شايد صدها آسيب روانی وارد می کند که نه والدين خبر دارند ونه فرزندان از پيامد آنها آگاهند . والدين سعی کنند آنقدر بچه ها را نترس تربيت کنند که از گفتن هيچ راستی واهمه نداشته باشند ، ولو ميليونها ضرر مادی داشته باشد.  چهارم : ترس از طرح نيازها : گاهی فرزندان براثر فشارهای اقتصادی ممکن است بسياری از خواسته های خود را مطرح نکنند . چه بسا خيلی جزئی هم باشد ، خوردنی ، استخر ، يک  اسباب بازی ، پول تو جيبی و... احتمال دارد اين ترس منجر به برداشتن پول بدون اجازه ی والدين از جيب، کيف و ... آنها شود يا گرفتن از مادربزرگ ، پدربزرگ و راههای ديگر برای رسيدن به نياز انتخاب شود. سخت گيری بعضی والدين خسيس، اقتصادی ، حسابگر در نهايت منجر به اينگونه تفکرات منفی و شيطانی می شود که ما نمونه های فراوان ديده ايم . البته افراط، تفريط هم نبايد باشد. نه خيلی پول در اختيارشان باشد ، نه آنقدر که عامل فشار روحی و استرس شود .  اگر هم وضع اقتصادی اجازه نمی دهد، جا دارد والدين از نيازهای خود مثل لباس و... صرفه جويی کنند و نياز فرزند را در حد معقول تأمين نمايند ، زيرا پيامد روانی آن بااهميت تر از مادی آن است . 
پنجم : پيروی از مد ومدگرايی يا به روز بودن در نسل نو متفاوت با نسل گذشته است که شايد با بسياری از سنتها ، ارزشها و اعتقادات آنان همخوانی نداشته باشد . بنابراين والدين سعی می کنند محدوديتهايی در اين زمينه ها ايجاد نمايند که فرزندان مخالف آن هستند. اين تنشها باعث می شود بسياری از خواسته ها با ترس انجام گيرد که روابط دختر و پسر از آن جمله است. فرزندان گاهی سالها با جنس مخالف رابطه دارند ، اما والدين  نمی دانند. در مواردی فقط مادر اطلاع دارد. نوع پوشش، آرايش، ديدن فيلمها و ... به صورت مخفيانه و همراه با دلهره صورت می گيرد که اکثراً هم افشا می شود .
  نکته : موارد متعددی ديده شده که برای رفتن به مدرسه يا محل کار از خانه با چادر بيرون می آيند و بعد از دور شدن ، چادر را در کيف قرار می دهند . نکته : بسياری از مادران تماس می گيرند و مي گويند : فيلمی ديدم که پسرم درکمد مخفی کرده بود . ديدم غيراخلاقی است. چه کنم ؟ گاهی اگر دخترهای کوچک به ناخنها لاک بزنند ، بويژه از ناحيه ی والدين يا پدر و مادربزرگها مورد بازخواست قرار می گيرند و ... اين ترسها نتيجه نمی دهد .
  نبايد آنقدر سخت گيری شود که کارها مخفيانه يا از روی ترس انجام شود . والدين می بايست از مشاوره جهت راهکار صحيح کمک بگيرند . خود سر عمل کردن و ترساندن ، احترامها و حرمتها را از بين می برد و چالشها و شکاف بين والدين و فرزندان بيشتر می شود .
 ششم: خيلی از فرزندان دارای خلاقيتها ، ابتکارات ، استعدادها و... می باشند و علاقه ی خاصی به نوآوری در زمينه های مختلف دارند .   اما چون والدين تخصص يا اطلاعی ندارند ، از ادامه ی کار آنها ممانعت می کنند يا اجازه نمی دهند کار مورد نظر فرزندان انجام شود. و آنها مجبور می شوند مخفيانه کارکنند که اين ترسها جلوی رشد و پيشرفت فرزندان را نيز می گيرد .
هفتم : ترس از حق و حقيقت گويی فرزندان در هر خانواده ای بهترين آسيب شناسان اختلافات خانوادگی بين والدين هستند. زيرا شاهد رفتار طبيعی پدر و مادر در زمينه های مختلف می باشند. اگر والدين افراد منصف و حق پذيری باشند و اجازه بدهند فرزندان حقيقت را بدون ترس بگويند بسياری از مشکلات خانوادگی حل می شود , ولی نوعاً نه تنها اين اجازه را به فرزندان نمی دهند بلکه بيشتر اوقات با آنها برخورد نيز می شود. 
قرآن در سوره نساء آيه 135- خيلی زيبا موضوع حق پذيری را از زبان هرکس بيان فرموده , اگر همين يک آيه در جامعه ما به اجرا درآيد هيچ مشکل و هيچ اختلافی باقی نمی ماند به ويژه در خانواده ها. فرزندان چون دارای قلبی صاف هستند حقايق را همانطور که هست مطرح می کنند. به اين آيه زيباي قرآن توجه فرماييد: «يا ايهاالذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله و لو علي انفسكم و الوالدين والاقربين ، ان يكن غنيا او فقرا ، فالله اولي بهما ، فلا تتبعوا الهوي ان تعدلوا وان تلووا او تعرضوا فان الله كان بما تعملون خيراً.»  اي اهل ايمان، اجرا كننده عدل و قسط باشيد و خدا را در اين عمل در نظر داشته باشيد. هرجا خواستيد قضاوتي كنيد سخن بگوئيد حق را بگوئيد ولو به ضررخودتان ، پدر و مادرتان، بستگان پول دار و فقير باشيد حق گويي بر همه اين ها اولي است از هواپيروي نكنيد اگر عدول كرديد – توجيه كرديد يا روي گردان شديد حساب شما با خداست .
والدين سعی کنند هميشه رفتار خود را چه مثبت يا منفی از زبان فرزندان ارزيابی نمايند و اجازه بدهند عيوب يا نواقص و نقاط ضعفشان از زبان بچه ها گفته شود, و از حقيقت نترسند و از حق گويی جلوگيری نکنند. ولي متاسفانه اين فرهنگ در بيشتر خانواده ها رعايت نمي شود و فرزندان جرات حق گويی را ندارند خصوصاً در خانواده هايی که يا پدر سالاری حاکم است يا مادر سالاری :حق ناپذيری کفر است نه ايمان.   
ترس هشتم : سئوالات فرزندان از والدين در زمينه های مختلف .  والدين گرامی توجه داشته باشند فرزندان اين عصر و نسل مانند نسل گذشته چشم و گوش بسته چيزی را نمی پذيرند. فرزندان شما  اولاً: سوالات بسياری را مطرح می کنند و جواب قانع کننده     می خواهند ثانياً: وقتی چيزی به آنها گفته می شود , می پرسند چرا؟
مثال: با فلانی دوست نباش, شبها زود بيا منزل, اينگونه لباس نپوش , اول وقت نماز بخوان , حجابت را رعايت کن و ... متأسفانه اکثر والدين نمی توانند پاسخ درستی به فرزندان بدهند و اگر اصرار کنند با عصبانيت,پرخاش , حوصله ندارم, اصلاً تو را چه به اين کارها و نظاير اينها مواجه می شوند ,لذا فرزندان سعی می کنند سئوالی را مطرح نکنند البته از روی ترس , در حاليکه هيچ سئوالی نبايد بي پاسخ بماند . اگر والدين خود نمی دانند , بايد از اهل فن بپرسند و جواب قانع کننده بدهند, يا اگر اين امکان هم وجود ندارد, دوستانه و از روی محبت خيلی راحت بگويند:  عزيز من اطلاعات من در اين زمينه ها برای شما کافی نيست , نه اين که بخواهيم با تهديد , ترس , عصبانيت و... فرزندان را از سئوال منصرف کنيم يا اجازه طرح سئوال به او ندهيم. بايد هر سئوالی که به ذهنش می رسد بدون ترس مطرح کند و با هم آماده شنيدن باشيم ولو جواب را بلد نباشيم. اگر والدين خصوصاً پدران دارای نقاط ضعفی باشند ، باز جرأت طرح توسط فرزندان نيست ، بويژه در خانواده های مردسالار. بهترين قاضی فرزندان هستند .   مشکلات، ايرادهای خود را برای اصلاح از زبان فرزندان بگيريد .  زيرا بهترين دوست کسی است که ايراد دوستش را بگويد . فرزندان محرم رازند ، ولی ديگران عيبها را منتشر می کنند . پس فرزندان را نترسانيم ، خودمان داوطلبانه از آنها بخواهيم اشکالاتمان را به ما خيلی صريح و بی ملاحظه بگويند . 
  ترس هشتم :  بسياری از سؤالات فرزندان در زمينه های مختلف درسی، اجتماعی ، اعتقادی، سياسی و ... از طرف والدين بی پاسخ می ماند. اگر اصرار شود، عصبانيت به دنبال دارد . خصوصاً در مسائل سياسی نوعی تعصب نشان داده می شود .
 والدين بايد اگر سؤالی را نمی دانند ، با پرسيدن از دوستان اهل فن و ... پاسخ صحيح را به فرزندان بدهند . متأسفانه نه اينگونه نيست ، که گاهی طرح چنين سؤالی نيز با ترس همراه می شود که فرزند مجبور است صرف نظر کند.  نهم : مبانی اعتقادی  در حال حاضر در خانواده های مذهبی بين نسل نو با والدين بر سر مسائلی چون نماز ، حجاب موسيقی ، اينترنت و ... جروبحثهايی رد و بدل می شود . والدين بيشتر سعی دارند آن طور که در امور اعتقادی تربيت شده اند و عمل می نمايند ، فرزندان هم دقيقاً همان گونه باشند ، بدون اينکه بتوانند فلسفه ی مبانی اعتقادی را به فرزندان بگويند .
گاهی فرزندان به خاطر فرار از اجراي دستورات، عقايد والدين را زير سؤال می برند .  در حال حاضر بيشترين اعتراض والدين خانواده های مذهبی روی کاهل بودن بچه ها در نماز و حجاب است . البته موارد ديگری هم هست که در اولويتهای بعدی است . والدين توجه داشته باشند اصرار بر اينگونه درخواستها نبايد جنبه ی تهديد همراه با ترس داشته باشد . کاری کنيد که در غياب شما هم بخوانند . شما هميشه با فرزند يا فرزند با شما نيست . اين اجبارها مشکل نماز را حل نمی کند . 
البته ما طرحی برای نماز داريم که ان شاء ا.. به زودی نوشته می شود که مفيد به حال نسل نو خواهد بود و نيازی به اصرار والدين نيست .    دهم : ترس و دلهره ی زمان امتحانات  اين ترس برخلاف ساير ترسها هر دو را شامل می شود ؛ هم والدين ، هم فرزندان را . در زمان امتحانات والدين بويژه مادرها ، پشت درب محل امتحان برای قبولی فرزند دعا می خوانند، از ترس اينکه مبادا قبول نشود . فرزندان هم به توصيه ی روان شناسان و پزشکان بايد شب غذای سبک بخورند، صبح زود بيشتر درس بخوانند ، چون ذهن و فکر خسته نيست، دوش بگيرند و...  اما يک نکته ی مهم در اينجا مورد غفلت قرار گرفته و آن آرامش روحی است .  روح با دوش گرفتن، غذای مغذی خوردن آرام نمی شود . استرس زمان امتحانات بيشتر روحی است . درمان اين استرس بايد از جنس خودش باشد . آرامش دل و روح از جنس معنويت يا همان ياد خدا است .
( الا بذكر الله تطمئن القلوب ) ياد خدا است كه به دلها آرامش مي دهد چند نمونه از ياد خدا براي زمان امتحانات:
1-     خواندن نماز قبل از حضور در جلسه امتحان
2-     با وضو بودن
3-     صدقه دادن
4-     خواندن سوره قل اعوذ برب الناس
5-     خواندن آيه اعوذ با لله من الشيطان الرجيم
6-     در صورت فراموشي جواب سئوال ، خواندن:
7-  رب اشرح لي صدري، و يسرلي امري، واحلل عقده من      

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    هزینه کردن در کدام یک از موارد برای شما لذت‌بخش تر است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1026
  • کل نظرات : 264
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 219
  • آی پی امروز : 360
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 1,625
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,708
  • بازدید ماه : 2,095
  • بازدید سال : 18,235
  • بازدید کلی : 1,551,176