loading...
سایت عاشقانه رویای تلخ
آخرین ارسال های انجمن
m.r.arash بازدید : 243 دوشنبه 16 تیر 1393 نظرات (0)

 

 مدیریت زمان,کلاس های مدیریت زمان,سیستم های مدیریت زمان

شاید در مورد مدیریت زمان کتاب هایی خوانده باشید یا کلاس های مدیریت زمان را گذرانده باشید و سعی کرده باشید با کاغذ و قلم یا اپلیکیشن های مدیریت زمان، برای کارهای روزانه خود برنامه ریزی کنید و آنها را اولویت بندی کنید. ولی از خود می پرسید چرا با وجود دانش مدیریت زمان و این همه اپلیکیشن و گجت، هنوز هم نمی توانید همه کارهایتان را به انجام برسانید. پاسخ این سوال ساده است. همه چیزهایی که در مورد مدیریت زمان یاد گرفته اید، بی مصرف و بیهوده هستند، زیرا اثربخش نیستند.

قبل از آنکه شروع به مدیریت زمان نمایید باید یاد بگیرید که اصولاً زمان چیست. دو نوع زمان داریم: زمان ساعتی و زمان واقعی. در زمان ساعتی، هر دقیقه از 60 ثانیه و هر ساعت از 60 دقیقه و هر روز از 24 ساعت تشکیل شده است. همه زمان ها بطور مساوی می گذرند. وقتی کسی 50 سالش می شود، دقیقاً 50 سال دارد نه بیشتر، نه کمتر. در زمان واقعی، همه چیز نسبی است. زمان بسته به کاری که انجام می دهید به سرعت می گذرد یا کش می یابد. شاید دو ساعتی که در اداره جات می گذرانید به اندازه 12 سال به نظر برسد و وقتی به فرزندان خود می نگرید فکر کنید که گویی دو ساعته به سن 12 سالگی رسیده اند.

کدامیک از این زمان ها دنیایی که در آن زندگی می کنیم را به درستی توصیف می کنند، زمان واقعی یا زمانی ساعتی؟

دلیل آنکه گجن ها و سیستم های مدیریت زمان اثربخش نیستند این است که این سیستم ها برای مدیریت زمان ساعتی طراحی شده اند. زمان ساعتی اصلاً مطرح نیست. شما در زمان ساعتی زندگی نمی کنید و شاید به آن دسترسی هم نداشته باشید. شما در زمان واقعی زندگی می کنید، یعنی دنیایی که در آن زمان وقتی تفریح می کنید مثل برق و باد می گذرد و وقتی به وظایفتان رسیدگی می کنید کش می آید.

باید بگوییم که زمان واقعی حالت ذهنی دارد و بین دو گوش شما قرار گرفته است. شما هستید که آن را خلق می کنید. هر چیزی که شما می سازید، خودتان آن را مدیریت می کنید. وقت آن رسیده که محدودیت های "وقت ندارم" یا "الان وقتش نیست" را از روی دوش خود بردارید و شروع به مدیریت صحیح کارهایتان کنید.

فقط سه راه برای گذراندن زمان وجود دارد: افکار، مکالمات و اعمال. هر کسب و کاری که داشته باشید، کار شما شامل این سه مورد می شود.

به عنوان یک کارآفرین، شاید شما اغلب به جهات مختلف کشیده شوید یا در کارتان تداخل پیش بیاید. وقتی نمی توانید تداخل ها را حذف کنید، حداقل باید در زمانی که روی آنها می گذارید و همچنین در مقدار زمانی که روی افکار، گفتگوها و اعمالی که برای رسیدن به موفقیت انجام می دهید، اختیار و آزادی عمل داشته باشید.

تکنیک های زیر را تمرین کنید تا بتوانید در مدیریت زمان خود استاد شوید:
1. یک جدول زمانی نزد خود داشته باشید و همه افکار، گفتگوها و فعالیت های هفته را در آن یادداشت کنید. این به شما کمک می کند تا درک کنید در طول روز چه مقدار از این کارها را می توانید انجام دهید و لحظات ارزشمند شما برای چه چیزهایی تلف می شوند. بدین ترتیب مقدار زمان لازم برای نتیجه گرفتن از این کارها و مقدار زمان تلف شده برای افکار، گفتگوها و کارهای بیهوده و غیر اثربخش دستتان می آید.

2. باید به فعالیت یا گفتگویی که برای رسیدن به موفقیت برایتان اهمیت دارد زمانی را اختصاص دهید. لیست هایی که برای انجام کارها تنظیم می شوند (To-do lists) گاهی آنقدر طولانی می شوند که دیگر نمی توان آنها را عملی کرد. دفترچه های ثبت ملاقات ها در این مورد مفیدتر هستند. برای خودتان قرار ملاقات هایی تنظیم کنید و برای 5 فکر، گفتگو و کار مهم خود بلوک های زمانی تعریف کنید. بنویسید که این موارد در چه ساعتی آغاز و در ساعتی پایان می یابند. نظم و ترتیب پایبندی به این قرارها را داشته باشید.

3. برنامه ریزی کنید تا حداقل 50 درصد از زمان خود را به افکار، فعالیت ها و گفتگوهایی بگذرانید که بیشترین نتایج را برایتان تولید می کنند.

4. زمانی را برای تداخل ها و ... برنامه ریزی کنید. زمانی را نیز اختصاص دهید به اوقاتی که از کار دور می شوید.

5. نیم ساعت اول هر روز را به برنامه ریزی برای کل روز بگذرانید. تا وقتی که جدول زمانی روزانه خود را کامل نکرده اید روزتان را آغاز نکنید. مهترین زمان روز زمانی است که شما برای کل روز برنامه ریزی می کنید.

6. قبل از هر تماس یا وظیفه، 5 دقیقه صبر کنید تا بتوانید در مورد آنچه می خواهید بدست آورید تصمیم گیری کنید. این به شما کمک می کند تا قبل از شروع بدانید که موفقیت چه شکلی است. همچنین باعث می شود که زمان کندتر بگذرد. بعد از هر تماس یا فعالیتی نیز 5 دقیقه وقت بگذارید و به این فکر کنید که آیا نتیجه مطلوب شما بدست آمده است یا خیر. اگر اینطور نیست دلیل آن چیست. چطور می توانید دفعه بعد تکه گمشده پازل را سر جایش بگذارید.

7. اگر قرار است کاری را هر طور شده به انجام برسانید، کاغذ "مزاحم نشوید" را روی در اتاقتان بچسبانید.

8. تمرین کنید که با به صدای درآمدن موبایل یا دریافت ایمیل یا ... فوراً به سراغ موبایلتان نروید. توجه خود را فوراً به سمت افرادی که با شما تماس می گیرند معطوف نکنید مگر آنکه واقعاً این تماس برای کسب و کارتان حیاتی باشد و لازم باشد که فوراً پاسخ آنها را بدهید. در غیر این صورت باید زمان جداگانه ای را به پاسخ دادن به تماس ها و ایمیل ها بگذرانید.

9. حواس پرتی های دیگر مانند فیسبوک و انواع دیگر شبکه های اجتماعی را کنار بگذارید مگر آنکه از این ابزارها برای هدایت کسب و کار خود استفاده می کنید.

10. یادتان باشد که انجام همه کارها غیرممکن است. همچنین این نکته را فراموش نکنید که 20 درصد از افکار، گفتگوها و فعالیت ها هستند که 80 درصد نتایج را تولید می کنند.

m.r.arash بازدید : 248 دوشنبه 16 تیر 1393 نظرات (0)

 

حس بهتر, حس بهتر نسبت به زندگي‌,مهارت جديد

تغيير در بيشتر اوقات هيجان را به شما برخواهد گرداند. اگر هميشه عادت کرده‌ايد از يک مسير خاص به محل کار يا خانه‌تان برويد، مسير را تغيير دهيد و راه متفاوتي را انتخاب کنيد. اگر از يک رستوران هميشه يک نوع غذا سفارش مي‌داديد، اين‌بار غذاي متفاوتي که تا به حال خوردنش را تجربه نکرده ايد، امتحان کنيد.

راهکارهايي که به شما کمک مي‌کند حس بهتري نسبت به زندگي‌تان پيدا کنيد

با افراد جديد ارتباط برقرار کنيد
وقتي با افراد جديدي آشنا مي‌شويد، درهاي جديدي را به سمت خودتان باز کرده‌ايد. اين افراد جديد تجربه‌هاي متفاوتي را در اختيارتان قرار خواهنددارد، از سرگرمي‌هاي جديدي صحبت خواهندکرد و اوقات مشترک خوبي را با آنها خواهيدداشت.

مهارت جديد ياد بگيريد
براي يادگيري مهارت جديد خيلي هم لازم نيست به يک کار سخت بپردازيد. مثلا مي‌توانيد يک بازي رايانه‌اي بخريد و سعي کنيد آن را به آخر برسانيد، مي‌توانيد با همسر يا دوست خود يک مسابقه راه بيندازيد و به اتفاق بازي کنيد.

مکان‌هاي ناشناخته را کشف کن
علاوه بر شهرتان، کشورمان مکان‌هاي جذابي دارد که با رفتن به آنجا مي‌توانيد انرژي جديدي را وارد زندگي‌تان کنيد. سفر کردن هميشه مي‌تواند روحيه کسالت‌بار شما را از بين ببرد و هيجان را وارد زندگي‌تان کند.

يک چهره جديد خلق کن
سعي کنيد ظاهر خود را تا آنجا که مي‌توانيد تغيير دهيد البته تغييري معقول. سعي کنيد در حال‌ها و عادات‌هايتان هم تغييري ايجاد کنيد تا جايي که اطرافيانتان هم متوجه اين تغيير شوند. باز هم تاکيد مي‌کنيم که اين تغيير چهره و لباس قرار نيست خيلي نامعقول باشد بلکه شما با توجه به فرهنگ و عرف جامعه‌اي که با آن زندگي مي‌کنيد، مي‌توانيد تغيير خوب و مناسبي به سبک لباس‌ها و چهره‌تان بدهيد اما فراموش نکنيد که بايد هميشه خودتان باشيد و شخصيتتان را تغيير ندهيد.

m.r.arash بازدید : 253 دوشنبه 16 تیر 1393 نظرات (0)

 

زندگی زناشویی,حفظ زندگی زناشویی ,رابطه‌های زناشویی

بدون تردید شبکه‌های اجتماعی درون اینترنت، قوانین دوستیابی و رابطه‌های زناشویی را تغییر داده است. دسترسی به تکنولوژی و امکان ابراز وجود توانسته است بخش بزرگی از مردم شهرهای جهان را در معرض دید غریبه‌ها و افراد بیرون از محیط سنتی قرار دهد.

تغییرات جدید به خودی خود شانس مراوده و تماس آدم‌های مجرد را گسترش داد و سکوی پرتاب خوبی برای جستجوی دیگران و معرفی خودشان گشت. اما خود این امکان جدید، به شکل مخاطره انگیزی تبدیل به یک وسیله پر تنش برای زوج‌هایی شده است که در یک رابطه زناشوییشان قرار دارند.

زوج‌هایی که همراه با بقیه افراد در ترافیک رو به گسترش آسان شدن آشنایی‌ها قرار می‌گیرند خواسته یا ناخواسته نمی‌توانند از بازار بزرگِ تماس‌ها جدا باشند. حضور وسیع و سرشار از اطلاعات شخصیِ مردان و زنان در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به وسوسه‌هایی منجر شود که از شیطنت‌ها و گپ و گفتهای دوستانه تا ابراز احساسات عاشقانه را در بر بگیرد.

بسیاری از افراد مقدار قابل توجهی از آرزو‌ها، نیاز‌ها و شرایط روحی و عاطفی خود را در شبکه‌های اجتماعی عیان می‌سازند. این واقعیت در کنار توانایی تماس همزمان با ده‌ها نفر در طی روز باعث می‌شود فرصت‌های بسیار فراوانی برای رابطه با دیگران فراهم شود.

به عنوان مثال دانشگاه می‌زوری امریکا یک تحقیق اجتماعی را منتشر کرده است که نشان می‌دهد افرادی که در توییتر فعال هستند، بیشتر از بقیه در معرض نظربازی، مغازله و تماس‌هایی هستند که می‌تواند منجر به رابطه‌های خصوصی و عاطفی شود.

در این میان، زوج‌ها بد نیست به این توصیه ها که ممکن است در پایداری رابطه زناشوییشان و اجتناب از وسوسه‌های هر روز افزاینده توجه کنند. مبادا که پیوند زناشوییشان قربانی سوء تفاهمات و افراط و تفریط‌های این دنیای تازه و بی‌در و پیکر بشود.
اگربه هر دلیلی، انرژی و وقت بیش از حدی را در اینترنت و دنیای تماس‌ها و دوستان صرف می‌کنید، بهتر است گاهی از آن فاصله بگیرید. باید هم شما و هم سایرین به طور خودکار یاد بگیرید حریمتان را حفظ کنید و تن به وسوسه‌های فراوان که بالاخره وجود دارد، ندهید

1- اطلاعات شخصی خود را به غریبه‌ها ندهید
_ به جز مواردی که مربوط به شغل و حرفه‌تان است سعی کنید از دادن اطلاعات مربوط به حضور خودتان در شبکه‌های اینترنتی حتی آدرس ایمیل و اسم فیسبوکی به «غریبه‌ها» خودداری کنید. دلیل اصلی این است که شاید برخی بپندارند یک تماس بی‌ضرر و گپ و گفت معمولی است، ولی چون شروع یک تماس و رابطه است که شریک زندگیتان به آن دسترسی ندارد و به طور طبیعی شانس توسعه آشنایی در آن وجود دارد احتمال به خط افتادن زندگی زناشویی شما هم زیاد می‌شود.

در لایک زدن روی تصاویر و یادداشت‌های شخصی دیگران دقت کنید. وقتی به عنوان مثال به تصویر زیبای یک نفر از جنس مقابل توجه نشان می‌دهید و شریک زندگیتان نیز آن را می‌ببیند، به خودی خود تنشی ایجاد می‌کنید که شاید عمدی نبوده است. گفتگوهای شخصی و حتی صحبت‌هایی که در آن ناز و عشوه و احساسات عاطفی وجود دارد، نیز در کمترین حالت، باعث برانگیختن احساس حسادت یا احساس منفی در شریک زندگیتان خواهد کرد. با توجه به اینکه در جمع مشترک دوستانتان، فامیل و اقوام و دوستان نزدیک هم شاهد این رفتار شما خواهند بود.
 
2 - به طور متناوب از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرید
اگر فکر می‌کنید به هر دلیلی، انرژی و وقت بیش از حدی را در اینترنت و دنیای تماس‌ها و دوستان صرف می‌کنید، بهتر است گاهی از آن فاصله بگیرید. باید هم شما و هم سایرین به طور خودکار یاد بگیرید حریمتان را حفظ کنید و تن به وسوسه‌های فراوان که بالاخره وجود دارد، ندهید.

3 – هرگز علیه همسرتان در شبکه‌های اجتماعی بدگویی نکنید
طبیعی است که گاهی از شریک زندگیتان دلخور می‌شوید یا یکی از خصلت‌هایش آزارتان می‌دهد. یا ناراحت هستید که توجهی به روز تولد شما نداشته است و حتی بخشی از مشکلات زناشویی حرص و غیظتان را در می‌آورد، ولی اینها دلیل نمی‌شود که آن را با شیپور از طریق اینترنت در سراسر جهان جار بزنید.

4 – ادای کارآگاه‌ها را در نیاورید
حسادت و عدم اطمینان به شریک زندگی آن هم به محض لایک زدن به تصویر یک جنس مخالف و بد‌تر از آن وارد شدن به حساب شخصیشان در مجموع شاید بخشی از نگرانی‌‌هایتان را پاسخ دهد، ولی اگر اینقدر نگرانید بهتر است از خودتان شروع کنید و به این سئوال اساسی پاسخ دهید که چه مشکلات دیگری در زندگی مشترکتان وجود دارد که تا این حد به رابطه موجودتان عدم اعتماد نشان می‌دهید. به هر حال هیچکس برایش مطبوع نیست که کارآگاهی را بالای سرش احساس کند.

در آخر فراموش نکنید همان قوانینی که بر فضای حقیقی حاکم است در فضای مجازی هم وجود دارد. به دلیل اینکه افرادی را نمی بینیم هرگونه رفتاری مجاز نیست.

m.r.arash بازدید : 281 دوشنبه 16 تیر 1393 نظرات (0)

نامزد قبلی‌, انتخاب همسر,نامزدی مجدد

«همه آشنایی ها ابدی نیستند»، چه بد! اما بیایید، نیمه پر لیوان را ببینیم؛ خدا را شکر! چون نصف بیشتر آشنایی ها اصلا به رابطه خوبی نمی انجامد. حالا از هم جدا شده اید، اولین قسمت سخت ماجرا را پشت سر گذاشته اید، بدبختی به پایان رسیده است، اما بدبختی دیگری در راه است؛ شک و تردید و این پرسش که «آیا کارم درست بود؟»

در این مطلب به نکاتی اشاره می کنیم که به شما می گوید برای ادامه حیاتتان چه کارهایی نباید انجام دهید.

1- سرزنش نکنید
اولین وسوسه ای که باید در مقابلش مقاومت کنید، سرزنش فرد یا چیزی است که آن را مقصر می دانید. از آنجایی که فقط شما دو نفر در این موضوع دخیل هستید و تصمیم می گیرید، به طرز قهرمان منشانه ای همه تقصیرها را گردن خودتان بیندازید یا کلا او را سرزنش کنید.

هرگز نباید فکر کنید که این جدایی لزوما تقصیر کسی بوده است. بهتر است نقش سرنوشت را هم در این میان بپذیرید؛ زیرا در درازمدت واقعا اهمیت ندارد که تقصیر چه کسی بوده است.

2- نپرسید چرا
وقتی رابطه ای به پایان می رسد، «چطور» بیشتر از «چرا» اهمیت دارد: چطور باید از هم جدا شویم تا بتوانیم بدون زخم یا پشیمانی به زندگی مان ادامه دهیم؟ اگر هر دوی شما دقیقا احساساتان را بیان کنید، متوجه می شوید که مشکل کجا بوده است و احتمالا در آینده باید چه تفاوت هایی در خودتان ایجاد کنید. چرایی این داستان ممکن است در طول زمان محو شده یا فقط موضوع خوبی برای درمانگران باشد.

پس بهتر است «چرا» را که متعلق به گذشته است، رها کرده و در حال زندگی کنید. اگر این اولین باری نیست که از کسی جدا می شوید، این فرصت را به خود بدهید که در خلوت، الگوی روابطتان برای انتخاب همسر را بررسی کنید. آیا همیشه الگویی تکراری در رابطه دارید و افراد دور از دسترس را انتخاب می کنید و بعد وقتی در دسترس نیستند، احساس می کنید مورد بی توجهی قرار گرفته اید؟

آیا نیاز دارید که همیشه تحت کنترل باشید؛ در غیر اینصورت، مضطرب می شوید؟ جستجوهای الگوهای تکراری واقعا برایتان مفید است؛ زیرا بسیاری از افراد، معمولا خیلی زود، بالاخره وارد یک آشنایی دیگر می شوند. به احتمال زیاد شما هم می خواهید وارد آشنایی جدیدی شوید؛ پس دانستن الگوهای تکراری تان می تواند کمک تان کند تا از تکرار اشتباهات قبلی پرهیز کنید.

3- مراقب تله های عاطفی باشید
در مسیر شما تله هایی خطرناک وجود دارند که قلب یا رگ گردنتان را مستقیما نشانه می روند و بخش هوشمند و رشد یافته شما را کاملا نادیده می گیرند. اگر شما دو نفر بیشتر از 10 دقیقه با هم بوده باشید، احتمالا ترانه ای دارید که به اولین آشنایی، اولین نگاه، اولین دعوا و با اولین آشتی تان مربوط باشد.

بهتر است حداقل تا یک سال این ترانه را در تنهایی گوش ندهید. اگر می خواهید پیش هم برگردید، این کار را به دلیلی جز موسیقی انجام دهید! به این فکر کنید که چرا از هم جدا شدید و اینکه آیا چیزی تغییر کرده است یا قرار است تغییر کند؛ اما خودتان را در وضعیتی نامعلوم قرار ندهید؛ همچنین، رفتن به رستوران، پارک یا مکان های خاطره انگیزی را فراموش کنید؛ البته شاید در آینده بتوانید بدون نوستالژی یا دگرگونی حالتان به آنجا بروید.

4- با هم دوست نمانید
«دیگر عشقی بین ما نیست ... ولی بیا با هم دوست بمانیم.» جمله ای وسوسه انگیز است؛ زیرا برای شما این عبارت، کورسویی از امید است که شاید انتهای آن، رابطه ای دوباره باشد؛ در حالی که این، یک تله بزرگ و توجیهی برای فرار از تنهایی یا جدایی تان است؛ پس آن را رها کنید و دنبال دردسر نگردید.

این همه «دوست» در این دنیا وجود دارند که می توانید به آنها تکیه کنید. این یک مورد را قلم بگیرید؛ اما اگر نتوانستید، تنها راه انتقال از وضعیت طردشدگی به وضعیت دوستی این است که اجازه دهید زمان بگذرد تا جاذبه ها خنثی شده و اشتیاقتان محو شود. دوست داشتن معمولی بسیار سخت تر از عاشق هم بودن است؛ زیرا دوست داشتن را با مغزمان انجام می دهیم اما عشق کار قلب است و قلب هم راحت تر فریب می خورد!

نامزد قبلی‌, انتخاب همسر,نامزدی مجدد

5- کی از همه بدبخت تر است
بسیاری از ما انسان ها ظرفیت عظیمی برای تاسف خوردن به حال خود و غوطه ور شدن در بدبختی هایمان داریم. من کاملا طرفدار عزاداری 24 تا 36 ساعت بعد از جدایی هستم. اگر یکی دو روز در احساس بیچارگی غوطه بخورید، خودتان را به آب و آتش بزنید، به پاتوق های قدیمی بروید، به ترانه های خاطره انگیزتان گوش بدهید، به عکس هایتان نگاه کنید و ... احتمالا خودتان خسته شده و بعد کم کم آرام می شوید اما دیگران را در این مراسم، شریک نکنید؛ زیرا آنها زودتر خسته می شوند و عزاداری های شما ناتمام می ماند. همچنین ممکن است توجه مدعوین به داغ های خودشان معطوف شود و سناریوی «داغ کی بدتر از همه است؟» شروع می شود یا ممکن است دوستانتان بخواهند با صحبت کردن، شما را به حال عادی بازگردانند، چیزی که هرگز اتفاق نمی افتد.

6- زاغ سیاه چوب نزنید
این روزها شبکه های مجازی این کار را آسانتر کرده اند؛ طرفتان بدون شما چه کار می کند؟ مشکلش حل شد یا نشد؟ و از همه مهمتر، با چه کسی در ارتباط است؟ این تمایل در شما وجود دارد که به اصطلاح، زاغ سیاه کسی را چوب بزنید که زمانی او را برای خود می دانستید اما بدانید جاسوسی در کارهای کسی که دیگر با او رابطه ای ندارید، اهانت آمیز و ویرانگر است؛ پس بیرون خانه اش کشیک ندهید، به محل کارش زنگ نزنید، صفحه مجازی اش را چک نکنید، از دوستان در مورد او سوال نکنید یا اینکه با او تماس نگیرید و قطع کنید.

7- خشونت ممنوع
من حتی در اشاره کردن به این موضوع تردید دارم؛ زیرا به شدت این عمل، رفتاری زننده است. اینکه وقتی دلتان شکسته است، احساس خشم شما و اینکه بخواهید به اصطلاح، به کسی بپرید، غیرطبیعی نیست؛ اما نباید این کار را بکنید؛ چرا که خشونت هم خطرناک است و هم غیرقانونی. اگر حالتان خیلی خراب است، یک نامه زهرآلود بنویسید اما آن را نفرستید. یک داستان از مرگ و بدبختی بنویسید و آن را به نشریه ای بدهید تا چاپ کند. اصلا یک نقاشی بکشید یا خشمتان را در دفتر خاطرات روزانه تان خالی کنید؛ اما خودتان را از شریک سابقتان و از هرگونه سلاح، چماق، نیزه، قرص، دارو و ... دور نگه دارید.

خشونت هیچ فایده ای برای قلب شکسته تان ندارد و تنها بدبختی تان را بیشتر کرده و درد و رنج تان را طولانی تر می کند. اگر احساس می کنید نمی توانید در برابر وسوسه آسیب زدن به خودتان یا دیگری مقاومت کنید، نزد درمانگر بروید.

8- التماس نکنید
اگر قرار بود طرف مقابلتان برگردد، از اول نمی رفت؛ البته اگر آقا هستید، قضیه کمی متفاوت است؛ می توانید یکی دو بار از او خواهش کنید که برگردد؛ زیرا در بسیاری از مواقع، رفتن و قهر کردن، سیاست خانم ها برای مطرح کردن یک درخواست جدی است؛ اما اگر مشاهده کردید که اینطور نیست، بهتر است به اصطلاح، دور این رابطه را خط بکشید و بدانید که التماس کردن بی فایده است. این کار مثل این می ماند که از او بخواهید بیشتر از این قلبتان را خرد و خاکشیر کند. یادتان باشد زندگی بدون او هم می تواند جریان داشته باشد؛ فقط باید کمی صبر کنید تا ببینید.

9- نامزدی مجدد بلافاصله پس از اتمام رابطه، ممنوع
یکی از رایج ترین و البته خطرناکترین اشتباهات افراد بعد از شکست در یک رابطه همین است. وقتی از کسی جدا می شویم، خلأ وحشتناکی زندگی مان را فرا می گیرد و به همین دلیل معمولا به سمت رابطه جدیدی متمایل می شویم و اگر از نفر قبل کینه داشته باشیم، این بهترین راه برای ضربه زدن به اوست؛ اما مطمئنا هیچ کس این را نمی خواهد؛ زیرا قبل از فرد مقابل، خود فرد است که از یک رابطه نسنجیده آسیب جدی می بیند.

از این گذشته، فرد پس از پایان تلخ یک رابطه به زمان نیاز دارد تا با خود خلوت کند و با انجام مراحل سوگواری، به طور کامل از این زخم رها شود. همچنین گذشت زمان، برای کنار رفتن احساسات سطحی و بررسی رابطه قبلی با درایت و درس گرفتن از این تجربه برایش لازم است تا بتواند از اشتباهات و شکست های آینده جلوگیری کند.

10- بدگویی ممنوع
بهترین کاری که می توانید انجام دهید، حفظ شأن و شخصیت خودتان است؛ سعی کنید سرافراز از این قضیه بگذرید. زمانی می رسد که دیگر صحبت کردن درباره این شکست موردی ندارد. درست است که تجربه ای سخت بود اما هر چه بیشتر بر روی دل شکستگی تان تمرکز کنید، بیشتر احساس ناامیدی و بیچارگی کرده و با این کار، خودتان را به عنوان یک آدم بیچاره به دیگران معرفی می کنید. اگر احساس می کنید به شما بسیار ظلم شده است، نزد مشاور بروید و دلتان را خالی کنید؛ اما این کار را برای هر کسی انجام ندهید.

m.r.arash بازدید : 281 چهارشنبه 04 تیر 1393 نظرات (0)

 

عشق‌های عجیب,نشانه عشق,عاشق دنیا

مي‌گویند عشق عقل را فراری مي‌دهد و کسی که به این احساس مبتلا مي‌شود، نه مي‌بیند و نه مي‌شنود. از نگاه عده‌ای حسادت و سرسختی همراه همیشگی عشق است و از نظر گروهی دیگر، عاشق دنیا را از نگاه معشوقش مي‌بیند و جز به خواسته او نفس نمي‌کشد. همسر شما از کدام دسته است؟ از گروه عاشقان رؤیایی یا کسانی که مي‌خواهند معشوق‌شان را با غل و زنجیر به خود پایبند کنند؟ روان‌شناسان مي‌گویند اگر شریک زندگی شما احساسی خوشایند و آرامش‌بخش را به شما هدیه نمي‌کند و به جای ساختن یک زندگی آرام خانه را برای‌تان جهنم کرده، نمي‌توانید اسمش را عاشق بگذارید. اگر مي‌خواهید احساس او را آزمایش کنید و مطمئن شوید چیزی که ضربان قلبش را تندتر مي‌کند بیماری است یا عشق، در ادامه این مطلب با ما باشید.

گرفتار سندرم ترومای عاشقی است
3 سال از ازدواج دخترم گذشته بود که همسرش به او خیانت کرد و بعد هم از او جدا شد. دخترم از روزی که فهمید زن دیگری در زندگی شوهرش است، به شدت افسرده شد. مدام در حال مرور کردن آن اتفاق است و موضوع خیانت از ذهنش محو نمي‌شود. مشاجره‌های بعد از آن روز هر لحظه در خاطرش زنده مي‌شوند. برای رها شدن از این وضعیت، به خانه ما برگشته، عکس‌های عروسی‌اش را پاره کرده و با همه دوستانی که بعد از ازدواج با آنها آشنا شده بود قطع رابطه کرده. انگار مي‌خواهد باور کند که هرگز ازدواج نکرده.

عاشق شکست خورده
دختر شما به سندرم ترومای عاشقی دچار شده. یعنی به‌خاطر اتفاق ناگوار یا همان ترومایی که در زندگی‌اش رخ داده، یکپارچگی روانی‌اش را از دست داده و به نوعی وحشت و درماندگی آزار دهنده دچار شده. چنین ترومایی معمولا بعد از از دست دادن یک عزیز، مورد خیانت قرار گرفتن یا یک شکست عاطفی بزرگ ایجاد مي‌شود. گاهی مبتلایان دچار افسردگی و حتی اختلالات انطباقی جدی مي‌شوند و گاهی سعی مي‌کنند با پاک کردن همه نشانه‌هایی که آنها را به یاد آن حادثه مي‌اندازد، از آن فاصله بگیرند. چنین فردی تنها یک عاشق شکست‌خورده نیست. بلکه به درمان روانپزشکی و روانشناختی نیاز دارد.

اختلال شخصیت مرزی
من سومین کسی هستم که تصمیم گرفته با او ازدواج کند. مي‌گوید اولین نامزدش اهل ساختن زندگی نبوده و همسر سابقش هم زنی بی فکر و سختگیر بوده. نمي‌دانم او واقعا قربانی اشتباهات دیگران است یا اینکه توان سازگاری با دیگران را ندارد. با وجود اینکه من هنوز با دوستان مدرسه‌ام هم در ارتباطم، در زندگی او خبری از دوستان قدیمي‌نیست. بیش از اندازه سیگار مي‌کشد و مي‌گوید بی‌فکری خانواده‌اش زمانی او را به سمت اعتیاد برده بوده. مي‌گوید عاشقم است و اگر روزی در زندگی‌اش نباشم، دلیل دیگری برای زنده ماندن ندارد. اما از طرف دیگر با من هم خوب تا نمي‌کند و با بهانه‌های بسیار کوچک از من مي‌رنجد و بددهنی مي‌کند. نمي‌دانم مي‌تواند زندگی خوبی را برایم بسازد یا نه. چون حتی در کارش هم ثبات رویه ندارد. مغازه‌دار است و چند هفته با اشتیاق یک کسب و کار را شروع مي‌کند و خیلی زود پشیمان مي‌شود و سراغ کسب تازه‌ای مي‌رود. به‌خاطر از این شاخه به آن شاخه پریدن‌هایش شرایط اقتصادی خوبی هم ندارد.

اصلاح ناپذیر
نمي‌گوییم اگر از او جدا شوید زنده مي‌ماند. شاید تهدیدهای او به خودکشی زیاد هم بی‌راه نباشد. فردی که شخصیت مرزی دارد ممکن است بعد از تنها رها شدن، فرد مقابلش را به بی‌عاطفه بودن متهم کند و برای ثابت کردن این اتهام با اعتیاد یا حتی خودکشی به خودش آسیب برساند. اما شما در هیچ کدام از این اتفاقات مقصر نیستید.

واقعیت این است که حتی اگر هر کسی جز شما در این موقعیت قرار مي‌گرفت باز هم همین اتفاقات مي‌افتاد. شما نمي‌توانید چنین عاشقی را اصلاح کنید، چراکه اگر به او دلخوری‌تان را نشان دهید، تصور مي‌کند از او بیزار شده‌اید.

پارانوئید است
هر حرف ساده‌ای که مي‌زنم، تبدیل به یک دعوای بزرگ مي‌شود. همیشه گمان مي‌کند با حرف‌هایم به او طنه مي‌زنم یا از ناتوانی‌هایش شکایت مي‌کنم. بعد از هر جمله‌ام مي‌گوید: «آهان... منظورت این بود...» این اتفاق نه تنها در خلوت ما، که بعد از هر مهمانی هم مي‌افتد. از حرف‌هایی که به دیگران زدم، لبخندهایم یا هر حرکت دیگری یک مقصود خیالی پنهان را کشف مي‌کند و من را به‌خاطر این خیالات محاکمه مي‌کند. وقتی مهربانم، مي‌گوید: «چه اشتباهی کردی که با مهربانی مي‌خواهی جبرانش کنی؟» وقتی خسته‌ام مي‌کند و بدخلق مي‌شوم، مي‌گوید: «پای بهتر از من به زندگی‌ات باز شده که دیگر حوصله‌ام را نداری؟» هر بار پس از دعواها و اتهام‌هایی که به من مي‌زند، مي‌گوید عشق من دیوانه اش کرده و با التماس و گریه طلب بخشش مي‌کند اما تنها چند ساعت بعد، همه ماجرا از اول شروع مي‌شود. توی این خانه حتی حق نفس کشیدن هم ندارم.

بیماری سوظن
دیوانه شدن از عشق دیگری و نشان دادن رفتارهای دوگانه و البته آزاردهنده به این بهانه، نشانه عشق نیست. مردی که به قول خودش از فرط عشق مدام همسرش را به خیانت متهم مي‌کند یا حرف‌هایش را جملاتی برای سرزنش کردن و اتهام زدن تفسیر مي‌کند، ممکن است به بیماری پارانویا مبتلا باشد. چنین مردی یک لحظه عاشق و شیداست و یک لحظه دشمنی سرسخت که در پی انتقام گرفتن است. زندگی با چنین مردی، یک تعقیب و گریز بی‌پایان است. اگر این عاشق به پارانویا مبتلا باشد، مي‌تواند برای انتقام گرفتن از معشوقی که از نظر او خیانتکار است، به او آسیبی جدی برساند. چنین بیماری حتی به اعضای خانواده و دوستان دیگرش هم اعتماد ندارد و اگر برای درمان به متخصص مراجعه کند، حتی نمي‌تواند به درمانگرش هم اعتماد کند.

دوری از من عذابش می​دهد
آنقدر عاشقم است که حتی نمی​تواند چند دقیقه دوری​ام را تحمل کند. کافی است چند ساعت با دوستانم بیرون روم تا به جای اینکه او هم سراغ دوستانش برود، دلتنگ من شود و با تلفن و پیامک و حتی آمدن به محل قرار از من بخواهد که به خانه برگردم و در کنارش باشم. در این رابطه حرف، حرف من است و تصمیم، تصمیم من. نظرات مهم زندگی را من می​دهم و او هم با اشتیاق حرف​هایم را می​پذیرد. این بله گفتن​های  بی​قیدوشرطش گاهی آزارم می​دهد اما مدام  می‌گوید می‌ترسد تصمیم​هایش درست نباشد و با اشتباه کردن من را ناراحت کند. در زندگی مشترک​مان، انگار او یک کودک است و من مادری که باید از او مراقبت کنم و برایش تصمیم بگیرم. گاهی فکر می​کنم او با این همه وابستگی و نیازی که به حمایت دارد، چطور می​خواهد پدر شود و از  کودک​مان مراقبت و حمایت کند.

اختلال شخصیت وابسته دارد
تصور مي‌کنید این مرد بله قربان گو عاشق شماست؟ متاسفیم که ناامیدتان مي‌کنیم. او بیشتر از آنکه عاشق باشد، بیماری است که به اختلال شخصیت وابسته مبتلاست. برای چنین فردی مهم نیست چه کسی در جایگاه معشوق قرار گرفته باشد. او دوست دارد به کسی وابسته شود و تمام مسئولیت‌های مهم زندگی را به دوشش بیندازد. تنها ماندن آزارش مي‌دهد و از تصمیم گرفتن مي‌ترسد. به همین دلیل مدام حضور شما را طلب مي‌کند و اجازه مي‌دهد به جایش تصمیم بگیرید. او برای جلب محبت شما هر کاری مي‌کند و حتی اگر تحقیر یا سرزنشش کنید هم از این رفتارها دست بر نمي‌دارد. چنین مردی نمي‌تواند یک پدر توانا باشد، چون خودش بیشتر از هر کسی به حمایت و مراقبت احتیاج دارد. پس اگر قصد ادامه دادن زندگی با او را دارید، باید با کمک یک متخصص درمانش کنید.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    هزینه کردن در کدام یک از موارد برای شما لذت‌بخش تر است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1026
  • کل نظرات : 264
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 219
  • آی پی امروز : 386
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 1,927
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,010
  • بازدید ماه : 2,397
  • بازدید سال : 18,537
  • بازدید کلی : 1,551,478