loading...
سایت عاشقانه رویای تلخ
آخرین ارسال های انجمن
fenchooly بازدید : 278 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)

هنوز وقت هست، تا دیر نشده باید فکری کرد

سقفی در حال ریختن است

مریضی در انتظار درمان و عروسی مشتاق جهیزیه و…

اگر امروز کمک برسانیم موثرتر از فرداست

گاهی یک ساعت هم تاخیر جدی‌ای است و فرصت‌ها را می‌سوزاند

گاهی دقیقه‌ها ارزشمندند و کمک‌ها گاهی کوچک به نظر می‌آیند

ولی به لطف خدا زندگی دوباره می‌بخشند

تا دیر نشده کمک رو یاد بگیریم ....

http://up.delsheka3te.ir/up/alone_for_ever/axhasite/525401_LoR0eLJC.jpg

 

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها ...

هر روز بی تو

روز مباداست ! 

قیصر امین پور

fenchooly بازدید : 380 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)

دختری 15 ساله ، نوزادی 1 ساله به بغل داشت... مردم زیرلب بهش میگفتن فاحشه!
، اما هیچ کس نمیدونست که به این دختر در 13 سالگی تجاوز شده بود...!

 پسری 23 ساله رو مردم تنبل چاقالوصداش میکردن
، اما هیچ کس نمیدونست پسر بخاطر بیماریشه که اضافه وزن داره...!

مردم زنی 40 ساله رو سنگدل خطاب میکردن ، چون هیچ وقت روزا خونه نبود تا با بچه هاش بازی کنه و به کارهاشون برسه
اما هیچ کس نمیدونست زن بیوه ست ، و برای پر کردن شکم بچه هاش باید سخت کار کنه!

مردی 57 ساله رو مردم بی ریخت صدا میکردن ،
اما هیچ کس نمیدونست که مرد زیبایی صورتش را در راه حفظ وطنش فدا کرده !

و هرروز مردم من و تو رو به غلط قضاوت میکنن...!موافقین؟

http://up.delsheka3te.ir/up/alone_for_ever/axhasite/525401_x53l9xnR.jpg

 

گلایه ها عیبی ندارد ، کنایه هاست که ویران می کند . . .

fenchooly بازدید : 272 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)

دیگر نه "شلوار پاره" نشانه ی "فقر" است ....

نه "سکــوت" علامت "رضــایت"....


دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست


ارزشـــــــــــها "عـــــــــــــــــــوض" شـده اند


و "عـــــوضــــــــــی هــا"، بــا ارزش....

 

http://up.delsheka3te.ir/up/alone_for_ever/axhasite/cef5c011-7ac1-467d-9cd7-8ff0771429bd.jpg

عشق

arash بازدید : 666 پنجشنبه 09 مرداد 1393 نظرات (4)

 

 

دختر: شنیدم داری ازدواج می کنی .. مبارکه ..

خوشحال شدم شنیدم..

پسر: ممنون ، انشالله قسمت شما..

دختر: می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟؟؟

پسر: چی می خوای؟

دختر: اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو روش بذاری؟

پسر: چرا؟

میخوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟

دختر: نه.. !!

آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..

می خوام بفهمی چقدر عاشـــــقت بودم...!

بقیه در ادامه مطلب

m.r.arash بازدید : 287 چهارشنبه 08 مرداد 1393 نظرات (0)

http://upcity.ir/images2/79791138656215192601.jpg

 


 

 

خواستگارهای کوهی


دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه
دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ...
اون دو تا میرن کوه
در بالای یه صخره کوه
جایی که اون دو تا هیچ کسی رو نمی بینن
تصمیم می گیرن داد بزنن
و حرف دلشون رو به کوه بگن :
- با من ازدواج می کنی ؟
.
.
.
.
و بعدش شنیدن

…… ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــﯽ؟
.
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــﯿﮑﻨـــــــــــﯽ؟
.
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
.
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
.
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟


یه نگاهی به هم انداختند
لپ هاشون گل انداخته بود چون ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ پذیرفتن ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ
در حالی که از صخره پایین می اومدن گفتند نه ما می خواهیم درس بخونیم ....

m.r.arash بازدید : 296 سه شنبه 07 مرداد 1393 نظرات (0)

خلاصه داستان :

کبری پشت کامپیوتر نشسته بود و چت میکرد،که اینترنت قطع شد.خیلی ناراحت شد اخه مخ یه پسررو زده بود و چیزی نمونده بود سرکیسش کنه! خوب ایران اینترنتش ریده چه میشه کرد،به اتاق خابش رفت و اروم دراز کشید.یاد گذشته افتاد ، اون موقه ها...

 داستان طنز تصمیم کبری

m.r.arash بازدید : 253 سه شنبه 07 مرداد 1393 نظرات (0)

 

داستان کوتاه سرباز آمریکایی

خلاصه داستان :

سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت:پدر ومادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ ولی خواهشی از شما دارم.
 رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم...

♥Royayetalkh♥ بازدید : 315 دوشنبه 06 مرداد 1393 نظرات (1)

http://up.delsheka3te.ir/up/alone_for_ever/axhasite/Fail_love.jpg

بیا تمامش کنیم....همه چیز را....***

که نه من سد راه تو باشم و نه تو... مجبور به ماندن... نگران نباش...**

قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد...**

اما فراموشم کن... بخند... تو که مقصر نبودی...**

من این بازی را شروع کردم خودمم تمامش میکنم...**

میدانی؟؟؟؟ گاهی.... نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است بیا به هم نرسیم.

♥Royayetalkh♥ بازدید : 290 جمعه 03 مرداد 1393 نظرات (0)

http://up.delsheka3te.ir/up/alone_for_ever/ax/44807312184247140475.png

حکـــــــــــــــــــــایت من…حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت… دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت… حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد… زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد… گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت… حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه… پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…

m.r.arash بازدید : 284 چهارشنبه 01 مرداد 1393 نظرات (1)

lafzan-gol khoshkide

قد بالای ۱۸۰، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و …

این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند.

توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .

چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح همسر آینده ام لا اقل از لحاظ ظاهری همپایه خودم باشد .

تصویری خیالی از آن مرد رویاهایم در گوشه ای از ذهنم حک کرده بودم ، همچون عکسی همه جا همراهم بود .

تا اینکه دیدار محسن ، برادر مرجان – یکی از دوستان صمیمی ام به تصویر خیالم جان داد و آن را از قاب ذهنم بیرون کشید.

از این بهتر نمیشد. محسن همانی بود که میخواستم ( البته با کمی اغماض!) ولی خودش بود . همان قدر زیبا ،

با وقار ، قد بلند ، با شخصیت و …  

در همان نگاه اول چنان مجذوبش شدم که انگار سالها عاشقش بوده ام و وقتی فردای آن روز مرجان قصه ی دلدادگی محسن به من را تعریف کرد ، فهمیدم که این عشق یکطرفه نیست.

وای که آن روز ها چقدر دنیا زیباتر شده بود . رویاهایم به حقیقت پیوسته بود و دنیای واقعی در نظرم خیال انگیز مینمود.

به اندازه یی که گاهی وقت ها میترسیدم نکند همه ی اینها خواب باشد .

 اما محسن از من مشتاق تر بود و به قدری در وصال مان عجله داشت که میخواست قبل از رفتن به سربازی به خواستگاری ام بیاید و با هم نامزد بشویم.

ولی پدرم با این تعجیل مخالفت کرد و موضوع به بعد از اتمام دوران خدمت محسن موکول شد.

محسن که به سربازی رفت ، پیوندمان محکم تر شد . چرا که داغ دوری ، آتش عشق را در وجودمان شعله ورتر کرده بود و اگر قبل از آن هفته یی یک بار با هم تماس داشتیم ، حالا هر روز محسن به من تلفن میکرد و مرتب برایم نامه مینوشت.

هر بار که به مرخصی می آمد آن قدر برایم سوغاتی می آورد که حتی مرجان هم حسودی اش میشد !

اما درست زمانی که چند روزی به پایان خدمت محسن نمانده بود و من از نزدیکی وصال مان در پوست خود نمیگنجیدم ، ناگهان حادثه یی ناگوار همه چیز را به هم ریخت .

<< انفجار یک مین باز مانده از جنگ منجر به قطع یکی از پاهای محسن شد >>

این خبر تلخ را مرجان برایم آورد همان کسی که اولین بار پیام آور عشق محسن بود .

باورم نمیشد روزهای خوشی ام به این زودی به پایان رسیده باشند .چقدر زود آشیان آرزوهایم ویران شده بود و از همه مهمتر سوالاتی بود که مرا در برزخی وحشتناک گرفتار کرده بود . آیا من از شنیدن خبر معلولیت محسن برای خودش ناراحت بودم یا اینکه . . .

آیا محسن معلول ، هنوز هم میتوانست مرد رویاهایم باشد ؟ آیا او هنوز هم در حد و اندازه های من بود ؟!

من که آن قدر ظاهر زیبای شوهر آینده ام برایم اهمیت داشت .

محسن را که آوردند هنوز پاسخ سوالاتم را نیافته بودم و با خودم در کشمکش بودم .

برای همین تا مدتها به ملاقاتش نرفتم تا اینکه مرجان به سراغم آمد .

آن روز مرجان در میان اشک و آه ، از بی وفایی من نالید و از غم محسن گفت . از اینکه او بیشتر از معلولیتش ، ناراحت این است که چرا من ، به ملاقاتش نرفته ام .

مرجان از عشق محسن گفت از اینکه با وجود بی وفائی من ، هنوز هم دیوانه وار دوستم دارد و از هر کسی که به ملاقاتش می رود سراغم را میگیرد.

هنگام خداحافظی ، مرجان بسته یی کادو پیچی شده جلویم گرفت و گفت:

این آخرین هدیه یی است که محسن قبل از مجروحیتش برایت تهیه کرده بود . دقیقا نمیدونم توش چیه اما هر چی هست ، محسن برای تهیه ی اون ، به منطقه ی مین گذاری شده رفته بود و . . . این هم که می بینی روی کادوش خون ریخته ، برای اینه که موقع زخمی شدن ، کادو دستش بوده و به خاطر علاقه ی به تو ، حاضر نشده بود اون رو از خودش دور کنه .

بعد نامه یی به من داد و گفت :

 این نامه رو محسن امروز برای تو نوشت و گفت که بهت بگم : (( نامه و هدیه رو با هم باز کنی ))

مرجان رفت و ساعت ها آن کادوی خونین در دستم بود و مثل یک مجسمه به آن خیره مانده بودم .

اما جرات باز کردنش را نداشتم .

خون خشکیده ی روی آن بر سرم فریاد میزد و عشق محسن را به رخم میکشید و به طرز فکر پوچم ، میخندید.

مدتی بعد یک روز که از دانشگاه بر میگشتم وقتی به مقابل خانه مان رسیدم ، طنین صدای آشنائی که از پشت سرم می آمد ، سر جایم میخکوبم کرد .

  _ سلام مژگان . . .

خودش بود . محسن ، اما من جرات دیدنش را نداشتم .

مخصوصا حالا که با بی وفائی به ملاقاتش نرفته بودم .

چطور میتوانستم به صورتش نگاه کنم !

 مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه دوباره صدایم کرد

و این بار شنیدن صدایش لرزه بر اندامم انداخت .

_ منم محسن ، نمی خوای جواب سلامم رو بدی ؟

در حالی که به نفس نفس افتاده بودم بدون اینکه به طرفش برگردم گفتم

_ س . . . . سلام . . .

_ چرا صدات میلرزه ؟ چرا بر نمی گردی ! نکنه یکی از پاهای تو هم قطع شده که نمیتونی این کار رو بکنی ؟

یا اینکه نکنه اونقدر از چشات افتادم که حتی نمی خواهی نگاهم کنی ! . . .

این حرفها مثل پتک روی سرم فرود می آمدند . طوری که به زور خودم را سر پا نگه داشته بودم .

حرفهایش که تمام شد . مدتی به سکوت گذشت و من هنوز پشت به او داشتم .

تا وقتی که از چلق و چلق عصایش فهمیدم که دارد میرود .

آرام به طرفش برگشتم و او را دیدم ، با یک پا و دو عصای زیر بغلی . . . کمی به رفتنش نگاه کردم ، ناگهان به طرفم برگشت و نگاهمان به هم گره خود .

وای ! که چقدر دوست داشتم زمین دهان باز میکرد و مرا می بلعید تا مجبور نباشم آن نگاه سنگین را تحمل کنم .

نگاهی که کم مانده بود ستون فقراتم را بشکند !

چرایش را نمیدانم . اما انگار محکوم به تحمل آن شرایط شده بودم که حتی نمیتوانستم چشمهایم را ببندم .

مدتی گذشت تا اینکه محسن لبخندی زد و رفت . . .

حس عجیبی از لبخند محسن برخاسته بود . سوار بر امواج نوری ، به دورن چشمهایم رخنه کرد و از آنجا در قلبم پیچید و همچون خون ، از طریق رگهایم به همه جای بدنم سرایت کرد .

داخل خانه که شدم با قدمهای لرزان ، هر طور که بود خودم را به اتاقم رساندم و روی تختم ولو شدم . تمام بدنم خیس عرق شده بود . دستهایم می لرزید و چشمهایم سیاهی میرفت . اما قلبم . . .

قلبم با تپش میگفت که این بار او میخواهد به مغزم یاری برساند و آن در حل معمائی که از حلش عاجز بودم کمک کند .

بله ، من هنوز محسن را دوست داشتم و هنوز خانه ی قلبم از گرمای محبتش لبریز بود که چنین با دیدن محسن ، به تپش افتاده بود و بی قراری میکرد.

ناخودآگاه به سراغ کادو رفتم و آن را گشودم . داخل آن چیزی نبود غیر از یک شاخه گلی خشکیده که بوی عشق میداد .

به یاد نامه ی محسن افتادم و آن را هم گشودم . (( سلام مژگان ، میدانم الان که داری نامه را میخوانی من از چشمت افتاده ام ، اما دوست دارم چیز هائی در مورد آن شاخه گل خشکیده برایت بنویسم . تا بدانی زمانی که زیبائی آن گل مرا به هوس انداخت تا آن را برایت بچینم ، میدانستم گل در منطقه خطرناکی روییده ، اما چون تو را خیلی دوست داشتم و میخواستم قشنگترین چیز ها برای تو باشد . جلو رفتم و . . .

بعد از مجروحیتم که تو به ملاقاتم نیامدی ، فکر کردم از دست دادن یک پا ، ارزش کندن آن گل را نداشته .

اما حالا که درام این نامه را می نویسم به این نتیجه رسیده ام که من با دیدن آن گل ، نه فقط به خاطر تو ، که درواقع به خاطر عشق خطر کردم و جلو رفتم ، عشق ارزش از دست دادن جان را دارد ، چه برسد به یک پا و …

 گریه امانم نداد تا بقیه ی نامه را بخوانم . اما همین چند جمله محسن کافی بود ، تا به تفاوت درک عشق ، بین خودم و محسن پی ببرم و بفهمم که مقام عشق در نظر او چقدر والا است و در نظر من چقدر پست .

چند روزی گذشت تا اینکه بر شرمم فایق آمدم . به ملاقات محسن رفتم و گفتم که ارزش عشق او برای من آن قدر زیاد است که از دست دادن یک پایش در برابر آن چیزی نیست و از او خواستم که مرا ببخشد.

  

اکنون سالها است که محسن مرا بخشیده و ما درکنار یکدیگر زندگی شیرینی را تجربه میکنیم.

ما ، هنوز آن کادوی خونین و آن شاخه گل خشکیده را به نشانه ی عشق مان نگه داشته ایم.

 

m.r.arash بازدید : 93 یکشنبه 29 تیر 1393 نظرات (0)

گالری عکس‌های عاشقانه جدید 2014

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014

عکس های زیبای عاشقانه و رمانتیک جدید

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014

دانلود مجموعه تصاویر زیبا و عاشقانه Love Wallpapers

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014

دانلود تصاویر زیبا عاشقانه

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014

دانلود عکسهای فوق العاده زیبای عاشقانه 2014

 

 

دانلود عکس عاشقانه – سایت عاشقانه 


romantic pictures

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014

دانلود مجموعه اسمس جدید عاشقانه |عکس های عاشقانه و جدید

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014

اسمس جدید عاشقانه |عکس های عاشقانه جدید با کیفیت HD

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014

 

دانلود عکس های زیبا و عاشقانه 2014
m.r.arash بازدید : 398 چهارشنبه 25 تیر 1393 نظرات (1)

اسمس جدید عاشقانه |عکس های عاشقانه و زیبا

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

 

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

عکس‌های عاشقانه جدید

m.r.arash بازدید : 584 چهارشنبه 25 تیر 1393 نظرات (0)

عکسهای عاشقانه رویایی دختر و پسر

عکس عاشقانه دختر و پسر
عکس رمانتیک رویایی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
عکسهای عاشقانه فانتزی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
تصاویر عاشقانه رویایی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
عکسهای احساسی و رویایی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
عکسهای عاشقولانه رویایی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
عکس های زیبا عاشقانه رویایی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
اسمس جدید عاشقانه |عکس های عاشقانه فانتزی از عشق دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
عکسهای عاشقانه رویایی کنار هم بودن
عکس عاشقانه دختر و پسر
زیباترین عکسهای عاشقانه رویایی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
جدیدترین عکسهای عاشقانه رویایی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
عکسهای عاشقانه گرافیکی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
عکسهای عاشقانه فتوشاپی دختر و پسر
عکس عاشقانه دختر و پسر
عکس عاشقانه و رویایی
عکس عاشقانه دختر و پسر

m.r.arash بازدید : 287 چهارشنبه 25 تیر 1393 نظرات (0)

تصاویر نوشته های عاشقانه

عکس نوشته های عاشقانه 

 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

  عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

  عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

 عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

 عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

 عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

  عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

  عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

  عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

  عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

  عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

 عکس نوشته های عاشقانه 

عکس نوشته های عاشقانه, متن های عاشقانه

m.r.arash بازدید : 697 چهارشنبه 25 تیر 1393 نظرات (1)

جدیدترین اسمس جدید عاشقانه |عکس های عاشقانه 

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

 

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

عکش عاشقانه, عکس عشق

♥Royayetalkh♥ بازدید : 340 سه شنبه 17 تیر 1393 نظرات (0)

بٌــــعُضٌی وُقٌتٌــــا وُاقٌـــــــــــــــــــــــعُﺂ نُمُیـכوُنُی

چٌـــــــــرٌُا ـכارٌُی گٌرٌُیهُ مُیکُنُـــــــی . . .

نُمُــــــــیـכوُنُی چٌرٌُا ـכلٌـتٌ گٌـــرٌُفٌتٌهُ . . .

نُمُیـכوُنُــــــی چٌــــــیکُارٌُ کُنُی . . .

ازٌ هُمُــــــهُ بٌـכتٌ مُیاـכ . . .

ـכوُسٌ ـכارٌُی ـכاـכ بٌزٌنُــــــی . . .

کُمُکُ بٌخٌــــــــوُای . . .

تٌوُ اوُنُ لٌـــحٌظٌاتٌ فٌقٌطٌ مُیتٌوُنُی بٌگٌی . . .

خٌـכایـــــا خٌوُـכتٌ ـכرٌُسٌتٌـشُ کُنُ . .

 

♥Royayetalkh♥ بازدید : 278 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

 

اس ام اس تبریک ازدواج

 

پیوندتان را با تقدیم هزاران گل سرخ تبریک میگویم

و زندگی پر از عشق و محبت را برایتان آرزو میکنم

آرزومند خوشبختی شما (...)

 

×××××××××××××××××××××

 

بزرگترین جراح و متخصص عالم قلب شما دو تا را با شکوه و زیبایی تمام به هم پیوند زد

عمل پیوندتان مبارک باد . . .

 

×××××××××××××××××××××

 

ازدواج تنها پیوند زمینی است که در آسمانها بسته میشود

پیوند زیبایتان مبارک باد

 

×××××××××××××××××××××

 

ازدواج پیوندی است که هیچ کس در آن ضرر نمیکند.

اگر همسر خوبی بدست آوردی خوشبخت میشوی و در غیر اینصورت فیلسوف میشوی !

پیوندتان مبارک

 

×××××××××××××××××××××

 

عشق ممکن است که کور باشد ولی هیچ اتفاقی در دنیا

به اندازه ازدواج چشمان انسانها را باز نمیکند . . .

ورود شما به دنیای عشاق را تبریک میگویم

 

×××××××××××××××××××××

 

برای یک ازدواج موفق و زندگی خوشبخت باید دم به دم عاشق شوید

منتها فقط عاشق همسرتان

پیوندتان مبارک

 

×××××××××××××××××××××

 

عاشق کسی بودن به انسان قدرت و نیرو میبخشد

و معشوق کسی بودن به انسان شجاعت

پس ازدواج به شما هم قدرت میدهد هم شجاعت.

پیوندتان مبارک

 

×××××××××××××××××××××

 

در زندگی مشترک شما وقتی به خوشبختی واقعی میرسید

که همسرتان را خوشبخت کنید.

پیوندتان مبارک و امیدوارم که خوشبخت باشید . . .

 

×××××××××××××××××××××


آغاز و شروع زیبای یک عمر

عشق، اعتماد، مشارکت، تحمل و پشتکار را به شما تبریک میگویم

انشاالله سال های سال در کنار هم عاشق باشید .

 

×××××××××××××××××××××

عاشق باشید و عشق بورزید و بدانید که هر چیزی رفتنی و گذشتنی است . . .

پیوندتان مبارک

 

×××××××××××××××××××××

 

آنکه قصد خوشبختی دارد، در را میکوبد و فقط آنکه عشق میورزد در را باز خواهد دید.

( پیوند زیبایتان مبارک )

 

×××××××××××××××××××××

 

بنیادی ترین اصل در طبیعت آدمی اشتیاق فراوان اوست به گرامی داشتنش پس همسر خود را گرامی بدارید.

(ویلیام جیمز)

پیوندتان مبارک

 

×××××××××××××××××××××

 

عشق مانند رودخانه است به هر مانعی که بر خورد راه خود را باز میکند.

برایتان زندگی عاشقانه ای آرزو میکنم.

پیوندتان مبارک

 

×××××××××××××××××××××

 

خوشبختی واقعی در دنیا فقط با یک چیز میسر میشود

دوست داشتن و دوست داشته شدن

خوشبختی شما آرزوی قلبی ما است

 

×××××××××××××××××××××

 

عاشق همه دنیا را در چشم معشوق میبیند و به هر جای دنیا که مینگرد

معشوق را میبیند و اینگونه است که خداوند دو چشم را برای دو چشم آفریده است.

پیوندتان مبارک

 

×××××××××××××××××××××

 

هیچ اتفاقی در دنیا مهمتر از انتخاب یک همسفر برای بقیه عمر نیست . . .

آغاز سفر دائمی و شراکت در عشق بر شما مبارک

♥Royayetalkh♥ بازدید : 156 دوشنبه 07 بهمن 1392 نظرات (0)

\"\"

 

من و گل رز قرمزي که توي حصار شيشه اي محبوس شده بود . روبروي هم . با يک خروار دليل براي شاديهاي مشترک و يک کمي غصه براي همدردي . گل رز قشنگم تو منو ياد کسي که تورو بمن هديه کرد مي ندازي .ولي من . نمي خواهي بگي که من تورو ياد اون کسي مي ندازم که تو رو توي اون شيشه ي کذايي کرده . اگه بخواهي ،يکروز زندان شيشه ايتو مي شکنم و ميارمت بيرون . ولي. ولي اونوقت مي ميري .آخه بيرون ، توي دنياي ما هوا خيلي سرده .مي دوني سرد چيه؟ گلها تحملشو ندارن . من نمي خوام حصارتو بشکنم که بعدش ببينم که توي دنياي سنگي ما قلبت شکسته شده يا توي اين سرماي قلب آدمها قلب کوچولوي سرخت يخ زده باشه . ولي من مواظبت هستم . من دوستتم .ولي .مي دوني چيه؟ مي ترسم تو معني دوستيو نفهمي . آخه هر چي باشه تو يک گل پارچه اي هستي . يک گل مصنوعي با يک دنياي مصنوعي . تو دوست من هستي؟ يعني قلبت هم پارچه ايه؟

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    هزینه کردن در کدام یک از موارد برای شما لذت‌بخش تر است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1026
  • کل نظرات : 264
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 219
  • آی پی امروز : 485
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 3,221
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,304
  • بازدید ماه : 3,691
  • بازدید سال : 19,831
  • بازدید کلی : 1,552,772