بعد مدتها دیدمش!!!!!!!!!!

دستامو گرفت و گفت چقد دستات تغییر کرده........!!!!!

خودمو کنترل کردم و فقط لبخند زدم ..............

تو دلم گریه کردمو گفتم .....

 اخه بی معرفت دستای من تغییر کرده یا ............

دستایتو به دستای اون عادت کرده؟

از استادی پرسیدند

ایا قلبی ک شکسته سات ایا میشود بازم هم عاشق شود؟

استاد گفت ..........

بله

پرسیدند................؟

ایا شما تاکنون از لیوان شکسته اب خورده اید....................؟

استاد پاسخ داد ایا شما به خاطر لیوان شکسته دست از اب خوردن بر داشته اید؟

هر کس به من رسیدگفت

 همرنگ من باش .........

 در این  جماعت رنگارنگ انقدر رنگ به رنگ شدم ...........

با خودم گفتم

 از اغاز کاش بیرنگ میماندم

انکس ک میگفت دوستم دارد

عاشق نبود ک به شوق من امده باشد

رهگذری بود کهروی برگ ها ی خشک پاییزی راه میرفت

صدای خش خش برگ ها همان اوازی بود

 ک من گمان میکردم میگوید

دوســــــــــــــــــــــتت دارم.