loading...
سایت عاشقانه رویای تلخ
آخرین ارسال های انجمن
mina1995 بازدید : 316 پنجشنبه 01 آبان 1393 نظرات (1)
از همان روزی که دست حضرت"قابیل" گشت آلوده به خون حضرت"هابیل" از همان روزی که فرزندان"آدم" زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید... آدمیت مرد...گرچه آدم زنده بود! از همان روزی که "یوسف"را برادرها به چاه انداختند. از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند. آدمیت مرده بود!بعد...دنیا...پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت...قرن هااز مرگ آدم هم گذشت. ای دریغ...آدمیت برنگشت! قرن ما روزگار مرگ انسانیت است! من که از پژمردن یک شاخه گل...از نگاه ساکت یک کودک بیمار...از فغان یک قناری در قفس... از غم یک مرد در زنجیر...حتی قاتلی بر "دار"... اشک در چشمانم و بغضم در گلوست... وندرین ایام...زهرم در پیاله...اشک و خونم در سبوست... مرگ او را از کجا باور کنم؟؟؟ فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست.. فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست! در کویری سوت و کور...در میان مردمی با این مصیبتها صبور... صحبت از مرگ محبت...مرگ عشق... """"*******گفتگو از مرگ انســــــــــــــانیـــــــــــــــــت است*******""""
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط nafas3344 در تاریخ 1393/08/04 و 9:41 دقیقه ارسال شده است

خوب بووود مینا جااان دستت درد نکنهشکلکشکلکشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    هزینه کردن در کدام یک از موارد برای شما لذت‌بخش تر است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1026
  • کل نظرات : 264
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 219
  • آی پی امروز : 333
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 1,303
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,386
  • بازدید ماه : 1,773
  • بازدید سال : 17,913
  • بازدید کلی : 1,550,854