loading...
سایت عاشقانه رویای تلخ
آخرین ارسال های انجمن
fenchooly بازدید : 255 شنبه 03 آبان 1393 نظرات (0)

تا تو با منی زمانه با من است

بخت و کام جاودانه با من است

تو بهار دلکشی و من چو باغ

شور و شوق صد جوانه با من است

یاد دلنشینت ای امید جان

هر کجا روم روانه با من است

ناز نوشخند صبح اگر توراست

شور گریه ی شبانه با من است

برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست

رقص و مستی و ترانه با من است

گفتمش مراد من به خنده گفت

لابه از تو و بهانه با من است

گفتمش من آن سمند سرکشم

خنده زد که تازیانه با من است

هر کسش گرفته دامن نیاز

ناز چشمش این میانه با من است

خواب نازت ای پری ز سر پرید

شب خوشت که شب فسانه با من است

 

fenchooly بازدید : 263 شنبه 03 آبان 1393 نظرات (0)

هرجايِ دنيا مي خواهي باش!

من احساسم را

با همين دست نوشته ها

به قلبت مي رسانم...

 

fenchooly بازدید : 341 شنبه 03 آبان 1393 نظرات (0)

خيالت مثل چُرت صبحگاهيــــــست!

هـــــــي با خودم مي گويم

فقط پنج دقيقه ي ديگر...

 

fenchooly بازدید : 236 شنبه 03 آبان 1393 نظرات (1)

در سرم تويي

در چشمم تويي

در قلبم تويي

مـــــــــــــــن

عكس دسته جمعيِ تــــــــ♥ـــــوام

 

fenchooly بازدید : 362 شنبه 26 مهر 1393 نظرات (3)

ما گنهکاریم،آری جرم ما هم عاشقی است

آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست ،کیست؟

زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است

دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است،نیست؟

زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است

بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست

زندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم است

آنکه عاشق نیست،هم اینجا هم آنجا دوزخی است

عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است

می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟

تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب

بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟چیست؟

 

fenchooly بازدید : 371 شنبه 26 مهر 1393 نظرات (1)

برای لب  برای لب هایت لبی دارم
برای چشمهایت چشمی
برای دستهایت دستی
اما برای دلت ، دلی دارم که خانه ات می شود ، برای همیشه

 

 

 

 

 

 

fenchooly بازدید : 348 شنبه 26 مهر 1393 نظرات (1)

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید

مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید

خطوط منحنی خنده را خراب کنید

طنین نام مرا موریانه خواهد خورد

مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید

دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم

مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید

در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم

مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا

درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت

اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید

fenchooly بازدید : 238 شنبه 26 مهر 1393 نظرات (0)

دستامو دریاب ! شب بی‌تو سرده

آیینه کوره ! سبزینه زرده

دستامو دریاب ! کوچه سیاهه

دور از تو تلخم ! دستا

 

ت پناهه

 

 

 

 

 

 

 

 

666666666666666 بازدید : 63 چهارشنبه 23 مهر 1393 نظرات (0)
✭ حاضرم . . . ✭

91622052533897601304.jpg

 

حــــــاضـــرم روی این جـــمـــله قـــســـم بـــخـــورم

 

« وقــتــی یــکــی بــاهــات ســردمــیــشــه »

 

« داره از یـــه جــای دیــگــه گــرم مــیــشــه »

mahshid بازدید : 282 دوشنبه 21 مهر 1393 نظرات (0)

                                                          

زن

fenchooly بازدید : 360 سه شنبه 15 مهر 1393 نظرات (0)

وقتی یه زن باهات بحث میکنه

غر میزنه

قهر میکنه

دلش میگیره

از دستت گریه میکنه

میگه...میگه...میگه و اشکش سرازیر میشه و

مجبورت میکنه حرفشو گوش بدی

خوشحال باش!

براش مهمی که اینجوریه!

اگه همش صدات میکنه

اگه دوسش داری

ذوق کن
چون خیلی دوستت داره



سکوت یه زن خیلی معنی داره ...

fenchooly بازدید : 322 جمعه 07 شهریور 1393 نظرات (0)

خنده هایت مرض دارد .

آدم را بیمار می کند .

آخر آدم گناه دارد به خدا...

یک بار حوا

یک بار شیرین

یک بار لیلا

حالا تو ...

 

 

همین که میزنیَش مثل بید می لرزم

کلید کنتور برق است یا که لبخند است

هزار "خسروو " بیژن"  فدای چشمانت

بکُش...! حلال...! مگر خونبهای ما چندست ؟

 

fenchooly بازدید : 311 جمعه 07 شهریور 1393 نظرات (0)

در جـمـعـشان بـودم که پـنـهـانی دلـم رفت

بــاور نـمـی کــردم بــه آســـانی دلـم رفت

از هـم سـراغـش را رفـیـقـان می گـرفـتـنـد

در وا شـد و آمــد بـه مـهـمـانی... دلم رفت

ای کاش آن شب دست در مویش نمی بـرد

زلـفش که آمــــد روی پـیـشـانی دلم رفــــت

دیگـر دلـم ــ رخت سفیدم ــ نـیـست در بـنـد

دیـروز طـوفـان شد، چه طـوفـانی... دلم رفت ..!

 


fenchooly بازدید : 342 جمعه 07 شهریور 1393 نظرات (0)

بر زمین افتاده مردی که شما را دوست دارد

بعدِ تو ، احساس باران ، کوچه ها را دوست دارد



روزگاری پاسخش ، جانم شنیدن از شما بود !

مَرد در ژرفای دل ، صاحب صدا را دوست دارد

 


fenchooly بازدید : 251 پنجشنبه 09 مرداد 1393 نظرات (0)



ابروهای همچو کمانت، تیر عشق را چنان بر دلم فرو برده که با هیچ مرهمی جای این زخم مداوا نمی شود.
قانون جاذبه را بهم ریخته ای با چشمانت و چه ظالمانه می دزدی نگاهت را از دلی که قوّت نفس هایش به دیدگان تو گره خورده.
لبخندت همچو خورشید و لبانت چون ناب ترین شهد، دل می برد از هر کسی...!
عاشقان و دلباختگان زیادی داری و من در کنج تنهایی خویش،
دیوانه وار تورا دوست دارم امّا بی آنکه، تو از حال این دل با خبر باشی
شعرهایم را همیشه از چشمان تو می دزدم و ترانه های دلتنگی سر می دهم...
تو سرسری عبور نکن از این عاشقانه ...!
هر بار که خنده هایت را با کسی قسمت میکنی، آرام آرام جان می دهم در عبور تلخ این ثانیه ها!
ساده از من عبور نکن! تب این عشق درمان ندارد ...

 



عشق دردیست، دوایش نبود غیر وصال / عاشق آنست که دردش به جز از یار نگفت

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    هزینه کردن در کدام یک از موارد برای شما لذت‌بخش تر است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1026
  • کل نظرات : 264
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 219
  • آی پی امروز : 416
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 2,368
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,451
  • بازدید ماه : 2,838
  • بازدید سال : 18,978
  • بازدید کلی : 1,551,919