سری جدید والپیپرهای قلب
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
1 | 1545 | spwrrhymy |
![]() |
2 | 1460 | spwrrhymy |
![]() |
1 | 1155 | mr_sabbagh |
![]() |
2 | 1384 | mr_sabbagh |
![]() |
0 | 986 | fns4565 |
![]() |
0 | 1094 | fns4565 |
![]() |
2 | 1399 | millad1369 |
![]() |
1 | 1159 | millad1369 |
![]() |
0 | 902 | armanfanii |
![]() |
0 | 893 | armanfanii |
![]() |
0 | 877 | armanfanii |
![]() |
0 | 865 | armanfanii |
![]() |
0 | 824 | armanfanii |
![]() |
0 | 821 | armanfanii |
بعضی شب ها
قرص ها هم آلزایمر می گیرند!
یادشان می رود
که خواب آورند نه یاد آور!
تشنه ي چشماتم
مــــــنو
سيرابم كن!
گــَلـــــــُـوے آدَم را
بایَد گاهــــــــــے بِتـَراشَنـد ...
تا براے دٍلـتَنگـــــــــے هاےِ تـازه جـا باز شَــوَد
دٍلتـَنگـے هایــے ڪِه جـــــــــایِشان نـَه دَر دِل
ڪِه دَر گــَلــــــــوےِ آدَم استــــ
دِلتنگـے هــــــــــایــے ڪِه مے تَواننَــد آدَم را خَفـِـه کـُننـَـد . .
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی
پائیز بهاری است که عاشق شده است
گفتند :
به اندازه ی گلیم هایتان
و به اندازه ی دهان هایتان
اما… حرفی از وسعت آرزو هایمان نزدند …
من را نگاه كن كه دلم شعله ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
«ترسم كه اشك در غم ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود»
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود
دیگر سپردهام به تو خود را كه زندگی
هر گونه كه تو خواستی آنگونه سر شود
دلتنگی خوشه ی انگور سیاه است
لگدکوبش کن…
لگدکوبش کن…
بگذار ساعتی سربسته بماند
مستت می کند اندوه …
كوه با نخستين سنگ ها آغاز ميشود
و انسان با نخستين درد
من با نخستين نگاه تو آغاز شدم
مثل گنجشک کوچکی هستم
خسته از حوضهای نقاشی؛
میشود آسمان من باشی؟
دلتنگی یعنی
اذان مغرب
به افق چشم های کسی!
كاش چون پاييز بودم
كاش چون پاييز خاموش و ملال انگيز بودم
برگهاي آرزوهايم يكايك زرد ميشد
آسمانِ سينه ام پر درد ميشد
اشكهايم همچو باران،دامنم را رنگ ميزد
وه... چه زيبا بود... اگر پاييز بودم...
مي نويسم سرشار از عشق
براي تويي كه تنها مخاطبِ
دل نوشته هايِ مني
برايِ تو،كه بخواني
و بداني...
دوست داشتنت، در من
بي انتهــــــــــــــــــــاست
ساده بگويم
نگاه زاده علاقه است
وقتی دو چشم روشن عشق
به تو نگاه میكند
تو ديگر از آن خود نيستی
كودك میشوی، جوان هستی و جوانی نمیكنی
رد میشوی، پير هستی، میمانی
هميشه در پی آن گمشدهای هستی
كه با تو هست و نيست
باز در پی آن علاقه پنهان
آن نگاه هميشه تازه هستی
از آن دو چشم روشن
عشق را
در غبار بیامان زمان،
جستجو میكنی
غافل از اينكه
او ديگر تكهای از تو شده است
سايهای خوش بر دل تو
گوشه گوشه اين خراب
سرشار از عطر نگاه توست،
عـــــــــــــــــــــزيــــــــــــــز
تمام دردهايش آرام مي شود و
هوايش مهتابي...
دلم؛
وقتي به ديدار رويِ ماهت
قرص مي شود
نزديك تر بيا
بگذار لب هايت را ببوسم
پاييز مگر
فصلِ چيدنِ انار نيست؟!
ما گنهکاریم،آری جرم ما هم عاشقی است
آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست ،کیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است،نیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است
بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست
زندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم است
آنکه عاشق نیست،هم اینجا هم آنجا دوزخی است
عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است
می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟
تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب
بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟چیست؟
آینه ی اتاقم را
با آینه ی اتاقت عوض میکنی ؟
این فقط مرا نشان میدهد .
برای لب برای لب هایت لبی دارم
برای چشمهایت چشمی
برای دستهایت دستی
اما برای دلت ، دلی دارم که خانه ات می شود ، برای همیشه
تــــ♥ــو کـﮧ مـﮯ خَــنـدﮮ
گوشـﮧ هــآﮮ لبــتــ
بـﮧ بـهـشتــ مـﮯ رسـآنـد مـَـرا
و تـَرآنـــﮧ قـلبــتــ دُنـیــآ را
بـﮧ لَبخــنـدﮮ آغِـشـتــﮧ مـﮯ کنــد
کـﮧ یــک لَحـظـه بـﮧ دنـیــآ مـﮯ آیـد
و بـراﮮ همیـشــﮧ
خـآطــره اَش
در ذِهــــטּِ جــآذبــﮧ مــآه و دَریــآ
مـﮯ مـانـــد و
هیـچ آسـمـــآنــﮯ ...
تــوآטּِ انـدآزه کـردטּِ
گرمـــآﮮ ِآטּ را نخـواهـد داشــ ــتــ !...
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید
طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم
مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید
در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم
مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید
مگر سماجت پولادی سکوت مرا
درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
دستامو دریاب ! شب بیتو سرده
آیینه کوره ! سبزینه زرده
دستامو دریاب ! کوچه سیاهه
دور از تو تلخم ! دستا
ت پناهه
پاییز رنگی نداشت
اگر درختی نبود
بهار هم ….
من هم
اگر تو …
تعداد صفحات : 2