به تو که فک می کنم
تموم دنیا یه طرف، تموم فکرا یه طرف
به تو می رسم دوباره
از تو که حرف می زنم
تموم حرفا یه طرف، تموم غم ها یه طرف
دیدنت واسم بهاره
بدون تو، تک و تنها، مثه یه ابر بهارم
تو که رفتی، من یه گوشه، هِی دارم آروم می بارم
خیلی سخته، فکر اینکه، تو دیگه پیشم نباشی
نفسم بسته به چشمات، چه تو باشی یا نباشی
تو بیا برگرد دوباره، دل من چه بی قراره
توی این روزا که رفتی، اون دیگه آروم نداره
تو بیا شبو سحر کن، غم این قصه رو سر کن
نگو عشق تو یه ریسکه، تو بیا واسم خطر کن
وقتی بات حرف می زنم
تموم عشقم یه طرف، تموم قلبم یه طرف
واسه من یه حس خوبی
چشاتو که می بینم
تموم چشما یه طرف، تموما خوبا یه طرف
تو واسم خود غروبی ...
از اون لحظه که با لرزه گرفتی نبض دستامو
از اون ساعت که تو راحت نشستی توی چشمامو
از اون دیدار که بی مقدار واسه من عاشقی کردی
بگو راحت تو چند ساعت منو مبهوت چی کردی
***
حالابرگرد و روشن کن، شب تاریک چشمامو
تو گرمای دلت جا کن، غروب سرد دستامو
حالا برگرد و آروم کن، تقاص بی تو بودن رو
سکوت جای خالیت رو، هراس بی تو خوندن رو
***
چقد راحت تو یادت رفت همه قول و قرارا رو
واسه من خاطره کردی تمام روز و شب ها رو
تو سال هایی که هر روزش مثه کابوس دیروزه
تموم دل خوشی هامون میون غصه می سوزه
***
حالابرگرد و روشن کن، شب تاریک چشمامو
تو گرمای دلت جا کن، غروب سرد دستامو
حالا برگرد و آروم کن، تقاص بی تو بودن رو
سکوت جای خالیت رو، هراس بی تو خوندن رو
خاک پاکت سرمه چشم منو روی دشمن مایه خشم منو
سبزِ سبزت مایه دلدادگی سرخی تو لاله آزادگی
ایران، ایرانِ من، نام تو عشق و وطنم
مرزِ تو تن پوشِ منو، حک شده بر جان و تنم
مشتِ دماوندِ سپید بر پیکرِ دیوِ پلید
خشمِ خروشانِ خزر رنگ از رخِ ماتم کشید
ایران، ایرانِ من، نام تو عشق و وطنم
مرزِ تو تن پوشِ منو، حک شده بر جان و تنم
این بیرق پیروزی است بر قله دوران ها
این نغمه آزادی است در دامن طوفان ها
این سجده خورشید است بر قبله عاشق ها
لبخنده ناهید است بر رقص شقایق ها
ایران، ایرانِ من، نام تو عشق و وطنم
مرزِ تو تن پوشِ منو، حک شده بر جان و تنم
گر دشمن پر تلبیس بر پیکر تو تازد
یا اینکه به افکارش ویرانی تو سازد
این پیکر بی مقدار بر دامنت اندازَم
این نفسِ فرومایه من خِشت و پی اَت سازَم
در بند و فغان گردم آزاد و رها باشی
بگذشته ز جان گردم آکنده ز جان باشی
ایران، ایرانِ من، نام تو عشق و وطنم
مرزِ تو تن پوشِ منو، حک شده بر جان و تنم
دستامون پل یه رویاست روی دره یه خواهش
خواهشی از جنس بارون ، شاید اشتباهی فاحش
من به تو قلبمو دادم تو به من احساس عشقو
روی بوم هم کشیدیم ، رنگ التماس عشقو
***
چشم ما از جنس نور و توی شب رنگ ستاره
توی لحظه های پر درد ، رویِ بال غم سواره
با تموم این یه رنگی من و تو حادثه بودیم
پیش هم بودیم و اما سر به هم نسپرده بودیم
***
عاقبت دست زمونه این پلو از هم جدا کرد
مهتاب تنهای شب ها اسممو بازم صدا کرد
تو برو سفر سلامت من با خاطرات عجینم
تو ز من دوری و اما تو رو هر لحظه می بینم